کسی که از هزار عابد برتر است
الکافى، 1/33
گاه گاهی که با خودمان خلوت میکنیم و خود را در مقایسه با عالم هستی در نظر میگیریم تازه میفهمیم که چه قدر در این عالم کوچکیم!
تازه میفهمیم که در میان موجودات بی شمار عالم، ما انسانها چه قدر سرکش و عصیانگریم!
وقتی که با دقت به قدرتهای خودمان مینگریم، میبینیم که چه قدر در این چرخه هستی ناتوانیم!
اما با این همه بی مقداری و با این همه سهل انگاری، خداوند به ما اجازه فرموده تا با او صحبت کنیم، به ما منت نهاده و درجاتی از معرفت خود را به ما عطا فرموده. ما را همنشین برترین خلق خود که وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است نموده، حجتهای معصوم خود را یکی پس از دیگری در دسترس ما قرار داده و سراسر زندگیمان را پر کرده است از دلایل روشن و براهین محکم.
به هر ذرهای از عالم که نگاه کنی، کافیست تا وجود خداوند و حکمت و قدرتش را وجدان کنی.
چرا راه دور برویم؟!
هر کس در خودش هم که بنگرد، خواهد یافت که خداوندی حکیم و قدرتمند، او را آفریده است.
اما با این همه مقدمات، باز هم این موجود خاکی دو پای راست قامت ،همه را فراموش میکند و فقط خود را میبیند! که ای کاش حداقل خود را میدید، چون از دیدن خود به وجود خدا پی میبرد! انسان هوا و هوسش را میبیند. امیال و وسوسههایش را میبیند. دلش را هم خوش کرده که خوش میگذراند.
به هر حال این حکایت آدمیانی نظیر این نویسنده حقیر است. پر واضح است که در این گیر و دار وانفسای خودپرستی و غرور، اگر این آدمی را به حال خودش وا گذارند، سر از ناکجا آباد در خواهد آورد.
اگر کسی حقیقت این مفهوم را با جان و دل بیابد، خواهد دانست که قدر شناخت امام زمان علیه السلام چیست. خواهد دانست که اتصال با حجت معصوم خداوند و الگو پذیری از او برایش چه قدر و منزلتی دارد.
یکی از جهاتی که معصومین فرمودهاند:
مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً
همین ماجراست.(هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد ،به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).
آری، تنها راه هدایت، شناخت امام معصوم و پیروی از اوست. باشد تا تمام لحظات زندگیمان پر باشد از همرنگی با امامان معصوم...
دل بى بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
ای مظلومترین افراد جهان، ای منجی عالم بشرّیت، ای قهرمان دین، ای دلسوز و عدالتخواه جهان، ای فرزند فاطمه و علی علیهما السّلام ، سلام.
نمیدانم با چه زبانی باتو سخن بگویم. لیاقتش را ندارم که با تو به صحبت مشغول شوم، اما چه کنم؟ ! در این دنیای گسترده کیست که نخواهد حرف دلش را با تو درمیان بگذارد ؟ در این دنیای پر تلاطم هرکس که قدرت بیشتری داشته باشد، پیروز خواهد شد. شیعیانت زیر وحشیانهترین شکنجههای دشمنان اسلام دست و پا میکند. مهدی جان به فریادمان برس. چون لیاقت دیدنت را ندارم به صوت نامهای دردهایمان را میگویم.
به تدریج، دشمنان سرسخت دین خدا تقریباً تمام دنیا را زیر سلطه، خود درآوردهاند. کی میشود که چهره، نورانی و روحان یتو را در کنار خانه، خدا (کعبه) ببینیم ؟ کی میشود که صدای زیبای تو در سراسر دنیا مانند موجهای نور اوج گیرد ؟ کی میشود که شمشیر عدالتت برق زند و برگردن مستکبران و ستمگران و زورگویان فرودآید ؟
همواره منتظر تو هستم. دیگر صبرمان تمام شده است ای صبور. میخواهم حتی یک لحظه هم که شده، ترا ببینم که با ذوالفقار علی علیه السّلام جهان را از بدیها و زشتیها پاک گردانی و به جای آن خوبیها را قرار دهی. دلم میخواهد جزء سربازان تو باشم. اما افسوس که شایستگی آن را ندارم. دلم میخواهد هزار بار در راه تو بمیریم و زنده شوم. ای که مخفیانه به دنیا آمدی و مظلومانه غایب شدی.
مهدی جان اگر توبیایی ما دیگر هیچ غمی نداریم. امیدوارم همواره از من راضی و خشنود باشی. احساس میکنم روزهای جمعه که دلم میگیرد، به خاطر این است که گناهان زیادی انجام دادهام، زیرا تو در روزهای جمعه اعمال ما را نظارهگری. به تو قول میدهم سعی کنم گناه کمتری مرتکب شوم تا تو از دستم خشنودباشی. و این بیت همیشه دریاد من است :
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بیتو به درآید، وقت است که بازآیی
سرباز کوچکت
انتساب روز جمعه به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه:
.
در کتاب مکیال المکارم آمده است : روز جمعه از چند جهت به مولایمان حضرت حجت علیه السلام اختصاص و انتساب دارد، که مقتضی اهتمام ورزیدن بیشتر در این روز به دعا کردن برای آن بزرگوار است . بعضی از این جهات عبارتند از :
اول : واقع شدن ولادت با سعادت آن حضرت در این روز .
دوم : در این روز مقام مقّدس امامت به ایشان منتقل گردیده است .
سوم : ظهور و آشکار شدن حضرت در این روز محتمل است .
چهارم : در این روز بر دشمنانشان پیروز میگردند.
پنجم : در این روز خداوند برای ایشان و پدران گرامیشان پیمان گرفت .
ششم : روزی است که خدای تعالی لقب قائم را به آن حضرت اختصاص داد .
|
تحف العقول : باب ما روی عن الامام الحسن بن علی العسکری ( علیه السَّلام)
به نام آنکه شیرازه مهر ، به صبحگاه امید ، زمشرق او در انسجام طلوع است .
و دیر نیست که هندسه پر خلاف و خُلف جهان را
طلوع زاویه های ظهور قشنگش ؛ همیشه غروب.
این قطعه از آن بی مقدار است که من سروده ام ، بر سبیل جسارت . و از آن عزیز که تو اش خواهی خواند . به دیده های کرامت .
پیشکش اهل دبیرستان :
صا حب ایام نیمه از زبان چند تن از معلمین مدرسه ،
معلم هندسه :
تنها قضیه ایست که خالق و آموزگار عشق
در دفتر عقول خرد پیشگان دهر
از روی اصل توازی عدل و داد
با سادگی تمام اثبات کرده است .
معلم فیزیک :
تصویر بی مجاز حقیقت به روی اشک
با یک پدیده تشدید فاطمی ( سلام الله علیها )
یا اهرمی برای بر اندازی جفا
دردست ذات حق
معلم شیمی :
او کیمیا گریست که بعد از هزار سال بی آنچه خضر نیوشید ،نورس است !
دبیر ریاضیات جدید :
در اشتراک زشتی و پستی میان تهی
در اجتماع غریب
مهرش گزاره شرطی بندگی
مجموعه ای بلند دور از تمام براهین فلسفی .
معلم عربی :
منتظرم تا کند آن حق مأب انقلب ینقلب انقلاب
شیشه دل زین شب هجران تار انکسر ینکسر انکسار
ظلم و تباهی همه در روزگار انتشر ینتشر انتشار
روی مرا پیش خدا مهر یار اعتبر یعتبر اعتبار
دبیر انشا :
درست مثل حیرت زدگی بچه ها در رویارویی با یک موضوع ساده سر جلسه امتحان ، که در عین سادگی هیچ چیز در مورد آن نمی توان نوشت ، …… سکوت .
دبیر ادبیات :
باز یوسف با ترانه می کند آهنگ خانه
یادم آرد شام هجران آه یعقوب پریشان
مژده ای دل مثل باران می چکد از چشم یاران
کو سواری از سواران ؟ شهریاری ، شهر یاران ؟
عشق سازی ساز عشق ؟ هم حجازی یا عراقی
کاروانی از سپیده دیده بانی همچو دیده
دیده لشگر ، مژه ناوک نرم و نازک چست و چابک
بشکند سیل سیاهی برکند بیخ تباهی
باغبانی یاس پرور انتقام یاس در سر
شرح و وصلی گفتنی نی درد هجری خواندنی نی
کلبه احزانم ای دل سازکی نالانم ای دل
با یوسف با ترانه می کند آهنگ خانه
.
.
.
این شعر از عزیزی است که از دست رفته....!!!
هیچی بابا نمرده
رفته انگلستان دکتر شده دیگه ما رو تحویل نمیگیره!!!
توی یکی از سفرها
یکی از دوستانو گذاشتیم توی یک روستا و بهش تأکید کردیم که به محل آوردن آب نره
گفتیم خانوما اونجان دارن لباس و ظرف میشورن نرو مردم اذیت میشن
ایشون هم بیشتر سفرو حرف گوش کرده بود اما .....
.
.
....
این دو عکس مربوط به جایی که یک روستا ازش آب بر میدارن برای خوردن و شستن و حموم کردنو ...
تازه الان آب تمیزه وقتی روز نصفه میشه چون دور و بر آب لباس شسته میشه و ظرف شسته میشه رنگ و طعم آب عوض میشه ولی جمعیت چند خانواری این روستای کوچک از همون آب استفاده می کنن.
بگذریم این دوست ما رفته بود و اینجا رو دیده بود
دیگه نتونسته بود آب بخوره چای بخوره غذا بخوره
حسابی بهم ریخته بود بعدش هم مریض شد و مجبور شدیم برش گردونیم
البته الان به همت دوستان و کمک خیرین برای این روستا آب لوله کشی فراهم شده ولی مثل این روستای کوچک هنوز پیدا میشه