وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی
پیام های کوتاه
  • ۲ شهریور ۹۵ , ۱۰:۲۱
    سلام
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۱:۵۳
    سلام
آخرین نظرات
پیوندها

۵۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ب.ظ

عکس بذارم؟

تصمیم گرفتم یک کم عکس از محل هایی که دهه های تبلیغی رفتم بذارم.

البته الان نه

جمعه ان شالله

عکس های قشنگی هستن البته گل و بلبل نیستن

ولی بهرحال

ان شالله میذارم

اگه کسی مخالفه بگه که زحمت بی خود نکشم

راستی یک کم پستام بی نمک نشده؟

ام فاطمه نظرش اینه که دیگه خیلی لوس شده وبلاگت!

البته ایشون نظر لطفشونه و ....

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۹
مهدی ابوفاطمه
چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ب.ظ

رنکینگ الکساسیسم

رنک وبلاگو یک دو ماهی هست که زیر نظر  دارم

آخه یک وبلاگ با سی چهل نفر بازدید کننده البته یوخده بیشتر که نباید رنکش بالا باشه

البته قبول دارم که شبکه های مجازی وبلاگو که هیچ ماهواره رو هم دچار افسردگی کردن

ولی بهرحال نباید این جور باشه

رنک وبلاگم الان 200 هزار تا تو جهانه

البته رنک گوگلم هنوز صفره و صد البته براش برنامه هم نریخته بودم چون روش امتیاز دهی گوگل با الکسا خیلی فرق می کنه

احتمالا الکسا بعد از یک مدتی شروع می کنه به رفرش کردن اطلاعاتش و تقریبا با یک سر نزولی روبرو می شم و بعد از مدتی به جایگاه طبیعی ام میرسم

فقط نمیدونم کی؟

دوستانی که یک کمی با این اوضاع و احوال آشنا هستن لطفا راهنمایی کنن....

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۴
مهدی ابوفاطمه
چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ب.ظ

❌عجب نوستالژی قشنگی داره این متن❌

الان یک هفته است از سر صلاة صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، اعلام میکنه، زنهار!! آگاه باشید و هوشیار که هوا این هفته سرد خ واهد شد!!  
حالا چی؟ چند درجه، فقط چند درجه ناقابل هوا قراره سرد بشه. 
مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدی ها اداره میکنند که اینقدر هول برشون داشته وگرنه قدیمی ترها یادشونه زمستون های سرد و بخاری های نفتی پِت پِتی رو!! برفهای سفید و چکمه های رنگی کفش ملی رو. 
از اول مهر هوا رو به خنکی میرفت،آبان دیگه سرد بود.مدرسه ها بخشنامه داشتند، از وسط آذر بخاری روشن میکردند، قبلش باید دیگ دیگ می لرزیدی تو کلاس. 
از همون اول پاییز لباس کاموایی ها از تو بقچه در میومد، کی با یه تا پیرهن میگشت تو خونه؟ دو لا، سه لا لباس میپوشیدی یه بافتنی مامان دوز هم روش، جوراب از پامون کنده نمیشد. اوایل آبان بخاری های نفتی و علاالدین های سبز و کرمی رنگ از تو انباری ها در میومد. تویست هم بود که ژاپنی بود و با کلاس.تازه بو هم نمیداد. 
بخاری نفتی ها اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش، همشون هم سبز و سیاه. ملت یا بشکه دویست و بیست لیتری نفتی تو حیاط داشتند یا مثل ما اگه باکلاس بودند، یه تانکر بزرگ ته حیاطشون! نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ، وگرنه تاریک و ظلمات باید میرفتی ته حیاط بشکه به دست، عینهو کوزت. برف که اکثراً بود رو زمین، شده دو سانت. برف هم اگه نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکه های بیست و دو لیتری نفت رو منتقل کنی به بشکه های کوچولو، اون موقع یه وسیله ی کارآمد ی بود که هیچ اسم خاصی هم نداشت از قضای روزگار. یه لوله کرم رنگ با یه چی آکاردئون مانند نارنجی به سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی کار راه بنداز بود.
بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر میدادند، یعنی سرد و سردتر که میشد، در اتاق ها یکی یکی بسته میشد و محترمانه منتقل میشدی به وسط هال، دی و بهمن عملا خونه یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونه ی گرم.اتاق ها در حد سیبری سرد بودند و اگه یه وقت قصد میکردی بری تو اتاقت و یه چیزی برداری باید یه نفس عمیق میکشیدی، درو باز میکردی، به دو میرفتی و به دو برمیگشتی. تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند... درو ببند!! سوز اومد!!! باد بردمون!!! 
گاهی که خسته میشدی و دلت میخواست بری تو اتاقت،یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لوله ی سفالی سیم پیچ شده میدادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش مینشستی تا گرم بشی دو قدم دور میشدی نوک دماغت قندیل میبست. 
بخاری محل تجمع کل خانواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت میگرفتند که نزدیکترین جا رو به بخاری پیدا کنند، حتی روایته شام هم نصفه ول میکردند از هول دور موندن از بخاری. پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای شسته شده بود، که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه.
 و اما روی بخاری، آشپزخونه ی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای خشک شدن.اگر هم نبود، پوست های پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد رو بخاری تا بوی بد نفت زیر عطر پوست پرتقال های نیم سوز گم بشه. 
موقع خواب، دل شیر میخواست سرت رو بذاری رو بالش یخ زده.پتو و بالش رو پهن میکردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره، سرت رو که میذاشتی رو بالش گرم، انگار گرمی آفتاب وسط تابستون که آروم، لابه لای موهات نفوذ میکرد . پتوهای ببر و طاووس نشان و لحاف های پنبه ای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا میکشیدیم.
بیرون سرد بود، خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون. دلمون گرم بود، به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیمون، شادی بچه هایی که با چکمه های رنگی کفش ملی،تو راه مدرسه، گوله برفی رو سمت هم پرتاب میکردند، بچه هایی که گرچه دست هاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلهاشون گرمِ گرم بود.
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۹
مهدی ابوفاطمه
چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

چگونه شیوا سخن بگوئیم؟

تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۳۱۷

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۰
مهدی ابوفاطمه
سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ب.ظ

بیماری جدید!!!

یه بیماری جدید اومده 📵

اسمش واتسلاین وایبرینگ تلگرامفولانزا هستمهر شده
.
.
.
 علائم بیماری .....!! 😉☺☺
 
1.با خودت میخندی و همه از خنده هات متعجب😂 میشن
2-میخوابی در حالی که گوشی تو آغوشته!
3- دوست نداری کسی پیشت بشینه!
4-خواب منقطع و کم (بخصوص اگه عضو گروه دوستانه باشی)!
5-درد کمر و خستگی گردن!
6-مشاجرات خانوادگی!
7-در حال رانندگی از قرمز بودن چراغ راهنمایی خوشحال میشی!!!
8-بردن گوشی همرا به wc!
9-فراموش کردن دوستانی که وات ساپ ولاین
ندارن!
10-در حال چت اگه باطری گوشی تمام بشه احساس میکنی داری منفجر میشی!!
11-ضعف بینایی و درد چشم!
14-غضب والدین و اولاد و یاران و قوم و قبیله!
15-تا چشم باز میکنی اولین چیزی که میبینی گوشیه!
16-هم سفره شدن با گوشی!
خداییش چندتا از این علائم رو دارید ؟؟؟؟؟ هاااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
آستینا بالاااااااااااااااااااااااا
زوووووووووووووووود😳😂😂
- ا 💉? ?
 - ا /😷\
 - ا \\
 - ا \ /
 - ا _\ \_
   
  یالااااااااااا همه باید واکسن بزنن 
  نوبتو رعایت کنید زوووووووووووووووود😁😁😁
۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۲:۵۹
مهدی ابوفاطمه

رویکرد انتقادی در مقابل رویکردهای اثبات گرایانه و تفسیری، از رویکردهای اصلی تفکر و تحلیل در مطالعات اجتماعی قرن حاضر است. مکتب انتقادی فرانکفورت در سال 1923 با تأسیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی فرانکفورت محلی برای نشر و ترویج مبانی اجتماعی خود یافت. دانشمندان بسیاری همچون کارل کرونبرگ، ماکس هورکهایمر، هربرت مارکوزه، تئودور آدورنو، اریک فروم و ژان بودریار با تأثیر فراوانی که از مارکس، فروید و هگل گرفته بودند به انتقاد از مارکسیسم، اثبات گرایی، جامعه مدرن و فرهنگ پرداختند. یورگن هابرماس، دانشمند آلمانی، داعیه ترویج این مکتب در زمان حاضر را دارد.

در مقابل، ریچارد هوگارت، مرکز مطالعات فرهنگی معاصر را در سال 1964 در دانشکده زبان انگلیسی دانشگاه بیرمنگام پایه گذاری کرد. استوارت هال و ریچارد جانسون مدیران بعدی مرکز، تأثیر فراوانی در جهت گیری فعالیت های علمی به سمت تبیین های فرهنگی داشتند. مطالعات فرهنگی از آثار متفکرانی همچون ماتیو آرنولد، فرانک ریموند لیویس، جرج لوکاچ و آنتونیو گرامشی تأثیر پذیرفت. با دقت در تاریخ سیاسی و تحولات اجتماعی معاصر شکل گیری این دو مکتب و زندگی مدیران و مؤسسین آنها، می توان ادعا کرد که هر دو مکتب تا حدودی بازنمودی از جریانات سیاسی تجربه زیستی متفکرانش می باشد.

دو مکتب «انتقادی فرانکفورت» و «مطالعات فرهنگی بیرمنگام» - با رویکرد انتقادی – نقش بسیار مهمی در تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علمی جهان در قرن بیستم ایفا کرده اند. این دو مکتب از حیث خاستگاه اروپایی خویش، تعلق به قرن بیستم، مبانی معرفتی همسان، ریشه های مارکسیستی، فرهنگ گرایی و رویکرد انتقادی به جهان مدرن با یکدیگر مشترک هستند. این اشتراک حتی در انتقادهای وارد شده بر این دو مکتب هم دیده می شود. هر دو به دلیل نفی ذات گرایی، عدم ارائه معیاری برای روایی پژوهش ها، خوشه چینی و عدم ارائه مفاهیم مستقل و ابهام در مفهوم فرهنگ گرایی نقد شده است. علی رغم اشتراک فراوان که هر دو مکتب را در کنار فمینیست ها، در گفتمان انتقادی علوم اجتماعی طبقه بندی کرده است، اختلافاتی نیز موجب فاصله گرفتن و گاه تضاد و رو در رویی در دانشمندان این دو مکتب شده است. مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام از حیث سطح تحلیل و مبانی معرفت شناختی، مبانی روش شناختی و نیز چگونگی تفسیر انسان در ارتباطات، تفاوتی چشمگیر با مکتب انتقادی فرانکفورت دارد.

اولین تفاوتی که مطرح می شود، تفاوت سطح تحلیل و مبانی معرفت شناختی در تبیین های اجتماعی است. مکتب فرانکفورت بنیان نهاده شده بر میراث گذشته ملی خویش، کل گرایی آلمانی را مدنظر خویش قرار داده است. پیشینه تأسیس این مکتب به دوران طلایی مدرنیته باز می گردد و مدرنیته را با مبانی مشترک آن دوران، یعنی رویکردی فراروایتی به نقد می کشد. رویکرد کل نگر، تحقیقات تجربی و تحلیل های تاریخی را کنار گذاشت و با تعریف خرد متعارف یا عقل متعارف مباحث خویش را مستدل ساخت. در حالی که دانشمندان مکتب مطالعات فرهنگی نشأت گرفته در بریتانیای نیمه دوم قرن بیستم، علاوه بر ارث بردن از تفکر خرد نگری بریتانیایی ناشی از بدگمانی خاص انگلیسیها، با تنفس در فضای پسامدرنیته نسبت به پذیرش مبانی روش شناختی پست مدرنیته دست یازید که به نفی روایت های کلان در این مکتب انجامید.

دومین تفاوتی که به راحتی در بررسی آثار دانشمندان این دو مکتب قابل اشاره است، تفاوت روش شناختی است. ایده های نظری مکتب فرانکفورت عمدتا بر اساس مطالعات تجربی و یا ارزیابی دقیق شواهد و موارد عینی صورت نمی گیرد بلکه اینان نظریه پردازی را یک فرایند ذهنی – زبانی می دانند که مستلزم وجود اجتماعی از محققان است. لذا در موارد متعدد، نظریه پردازان مکتب فرانکفورت، برای اثبات مدعای خویش، به صرف یک تحلیل جامعه شناسانه و یا ارتباط شناختی بسنده می کنند چنانچه هابرماس جامعه را به عنوان ترکیبی از سه منفعت اصلی کار، تعامل و قدرت درک می کند و سعی در تطبیق آن در نفی و نقد نظام اجتماعی موجود دارد و برای اثبات آن به فلسفه پردازی و نهایتا مطالعات اسنادی اکتفا می کند. ولی مکتب مطالعات فرهنگی در مطالعه خرده فرهنگ ها در جامعه مدرن به پژوهش های کیفی روی می آورد که با مصاحبه های عمیق یا کانونی صورت می گیرد. مشاهده همراه با مشارکت از روش های عمده مطالعات فرهنگی است. مطالعه لارسن کراسبرگ در مورد موسیقی راک اندرول، نوشته های هوگارت و ویلیامز در بررسی طبقه کارگران بریتانیا بعد از جنگ جهانی دوم، به صراحت روشن می کنند که سنت تحقیق در مکتب مطالعات فرهنگی، خواستار دیدن تغییرات اجتماعی در جامعه غربی است و این دیدن را مستند به روش های کیفی تجربی، مستدل می کند.

در نهایت آخرین تقابل این دو مکتب در تفسیر انسان در تعاملات اجتماعی و ارتباط با فناوری و تکنولوژی و رسانه است. اگر فرایند ارتباط را به سه مرحله تولید، توزیع و مصرف ( مخاطب ) تقسیم کنیم، مکتب فرانکفورت تولید و توزیع را کانون توجه خویش قرار می دهد. طرح مفهوم الیناسیون و صنعت فرهنگی در این مکتب، فرهنگ جامعه مدرن را با دو ویژگی دروغین و سرکوبگر معرفی می کند که به وسیله انتشار گسترده رسانه ای، مردم را با خرفت کردن در حالت انفعال قرار می دهد. رویکردهای تأثیر فراوان رسانه بر عموم مردم را به راحتی می توان در سنت مارکسیستی فرانکفورت ردیابی کرد. در مقابل، مکتب بیرمنگام مخاطبان را مورد توجه قرار می دهد. رهایی بخشی مورد نظر شاگردان استوارت هال، با اذعان به خلاقیت مخاطبان ( و نه منفعل بودن آنان در برخورد با پیام ) تعریف شده است. از دیدگاه مطالعات فرهنگی، مخاطبان به دلیل تفاوت در عقاید، تجربه ها، معرفت های شناختی و عاطفی در مواجهه با یک پیام واحد به رویکردها، برداشت ها و پاسخ های متفاوت دست می زنند. هال به صراحت بیان می کند که مخاطبان به شکل منفعلانه تحت تأثیر رسانه ها نیستند و متون را بر حسب تعلقات خویش فعالانه تفسیر می کنند.

مکتب فرانکفورت و مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، هر دو با رویکردی انتقادی سعی در تصحیح وضعیت موجود با تکیه بر آرای متقدمان جامعه شناسی دارند. اگر چه شباهت بسیاری بین این دو مکتب وجود دارد، لکن حداقل در سه محور معرفت شناسی، روش شناسی و تفسیر از انسان به عنوان مخاطب در جامعه، تفاوتی جدی بین اندیشه های این دو مکتب به چشم می خورد. هر دو مکتب بر شالوده مدرنیته استوار هستند لکن مکتب بیرمنگام حرکتی جدی به سمت پسامدرنی برداشته است چنانچه مکتب فرانکفورت تعلق بیشتری به مدرنیته از خود نشان می دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۵۸
مهدی ابوفاطمه
سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ

آدمایی که امر خدا رو احیا می کنند...

نهج البلاغة، ص: 488

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۲
مهدی ابوفاطمه
يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ

یک جمله ناب

آنها که موهای صاف دارند...
فر می‌زنند...
.
و آنها که موی فر دارند ..
موی‌شان را صاف می‌کنند...
عده‌ای آرزو دارند خارج بروند
و آنها که خارج هستند برای وطن دلشان لک زده و ترانه‌ها می‌سُرایند
مجردها می‌خواهند ازدواج کنند
متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند...
عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگیری می‌کنند
و عده‌ای دیگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند...
لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند
و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌کشند
شاغلان از شغلشان می‌نالند...
بیکارها دنبال همان شغلند...
فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند
ثروتمندان دغدغه‌ی نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا را دارند...
افراد مشهور از چشم مردم قایم می‌شوند مردم عادی می‌خواهند مشهور شده و دیده شوند...
سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند...
❗❕❗
و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است:
⏬⏬⏬
"قدر داشته‌هایت را بدان 
و از آنها لذت ببر"
قانونهای ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی "رضایت"
مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،
مهم این است که از همانی که داری راضی باشى 
آن‌وقت ”خوشبختی”...
.
.
.
رضایت از هدیه های فراوان خداوند به ما و شناخت اونها و پاسداشت حضور آنها و سعی در نگهداری آنها ...
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۰۷:۵۹
مهدی ابوفاطمه
شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ق.ظ

یک حرف ناب از ام فاطمه

وقتی می شود فاصله گرفت بیهوده نمی جنگم..

چرا باید جنگید برای چیزهایی که نمی توانی تغییرشان دهی؟!..
وقتی می شود لحظه های عمرت را با آدم های خوب بگذرانی...
چرا باید آنها را صرف آدم هایی کنی که با بی حرمتی کردنشان برای نبودنت،
برای خط زدنت تلاش می کنند؟!...
جنگیدن همیشه خوب نیست!..
این را می گویم چون خیلی جنگیده ام!...
جنگیده ام تا شاید چیزی را عوض کنم!..
این روزها از هر کسی که رنجم می دهد یا آرامشم را برهم می زند فاصله می گیرم!...
از آدم هایی که حرمت دل دیگران را نگه نمی دارند،فاصله می گیرم!..
با آنها نباید جنگید باید گذشت!..
.
ام فاطمه
۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۰۷:۵۱
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ب.ظ

باران رحمت الهی...

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۰
مهدی ابوفاطمه