نامه ام به آقا
ای مظلومترین افراد جهان، ای منجی عالم بشرّیت، ای قهرمان دین، ای دلسوز و عدالتخواه جهان، ای فرزند فاطمه و علی علیهما السّلام ، سلام.
نمیدانم با چه زبانی باتو سخن بگویم. لیاقتش را ندارم که با تو به صحبت مشغول شوم، اما چه کنم؟ ! در این دنیای گسترده کیست که نخواهد حرف دلش را با تو درمیان بگذارد ؟ در این دنیای پر تلاطم هرکس که قدرت بیشتری داشته باشد، پیروز خواهد شد. شیعیانت زیر وحشیانهترین شکنجههای دشمنان اسلام دست و پا میکند. مهدی جان به فریادمان برس. چون لیاقت دیدنت را ندارم به صوت نامهای دردهایمان را میگویم.
به تدریج، دشمنان سرسخت دین خدا تقریباً تمام دنیا را زیر سلطه، خود درآوردهاند. کی میشود که چهره، نورانی و روحان یتو را در کنار خانه، خدا (کعبه) ببینیم ؟ کی میشود که صدای زیبای تو در سراسر دنیا مانند موجهای نور اوج گیرد ؟ کی میشود که شمشیر عدالتت برق زند و برگردن مستکبران و ستمگران و زورگویان فرودآید ؟
همواره منتظر تو هستم. دیگر صبرمان تمام شده است ای صبور. میخواهم حتی یک لحظه هم که شده، ترا ببینم که با ذوالفقار علی علیه السّلام جهان را از بدیها و زشتیها پاک گردانی و به جای آن خوبیها را قرار دهی. دلم میخواهد جزء سربازان تو باشم. اما افسوس که شایستگی آن را ندارم. دلم میخواهد هزار بار در راه تو بمیریم و زنده شوم. ای که مخفیانه به دنیا آمدی و مظلومانه غایب شدی.
مهدی جان اگر توبیایی ما دیگر هیچ غمی نداریم. امیدوارم همواره از من راضی و خشنود باشی. احساس میکنم روزهای جمعه که دلم میگیرد، به خاطر این است که گناهان زیادی انجام دادهام، زیرا تو در روزهای جمعه اعمال ما را نظارهگری. به تو قول میدهم سعی کنم گناه کمتری مرتکب شوم تا تو از دستم خشنودباشی. و این بیت همیشه دریاد من است :
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بیتو به درآید، وقت است که بازآیی
به امید آنکه روزی از سربازانت باشم
سرباز کوچکت