تنها راه
گاه گاهی که با خودمان خلوت میکنیم و خود را در مقایسه با عالم هستی در نظر میگیریم تازه میفهمیم که چه قدر در این عالم کوچکیم!
تازه میفهمیم که در میان موجودات بی شمار عالم، ما انسانها چه قدر سرکش و عصیانگریم!
وقتی که با دقت به قدرتهای خودمان مینگریم، میبینیم که چه قدر در این چرخه هستی ناتوانیم!
اما با این همه بی مقداری و با این همه سهل انگاری، خداوند به ما اجازه فرموده تا با او صحبت کنیم، به ما منت نهاده و درجاتی از معرفت خود را به ما عطا فرموده. ما را همنشین برترین خلق خود که وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است نموده، حجتهای معصوم خود را یکی پس از دیگری در دسترس ما قرار داده و سراسر زندگیمان را پر کرده است از دلایل روشن و براهین محکم.
به هر ذرهای از عالم که نگاه کنی، کافیست تا وجود خداوند و حکمت و قدرتش را وجدان کنی.
چرا راه دور برویم؟!
هر کس در خودش هم که بنگرد، خواهد یافت که خداوندی حکیم و قدرتمند، او را آفریده است.
اما با این همه مقدمات، باز هم این موجود خاکی دو پای راست قامت ،همه را فراموش میکند و فقط خود را میبیند! که ای کاش حداقل خود را میدید، چون از دیدن خود به وجود خدا پی میبرد! انسان هوا و هوسش را میبیند. امیال و وسوسههایش را میبیند. دلش را هم خوش کرده که خوش میگذراند.
به هر حال این حکایت آدمیانی نظیر این نویسنده حقیر است. پر واضح است که در این گیر و دار وانفسای خودپرستی و غرور، اگر این آدمی را به حال خودش وا گذارند، سر از ناکجا آباد در خواهد آورد.
اگر کسی حقیقت این مفهوم را با جان و دل بیابد، خواهد دانست که قدر شناخت امام زمان علیه السلام چیست. خواهد دانست که اتصال با حجت معصوم خداوند و الگو پذیری از او برایش چه قدر و منزلتی دارد.
یکی از جهاتی که معصومین فرمودهاند:
مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَةً جاهِلِیَّةً
همین ماجراست.(هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد ،به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).
آری، تنها راه هدایت، شناخت امام معصوم و پیروی از اوست. باشد تا تمام لحظات زندگیمان پر باشد از همرنگی با امامان معصوم...
دل بى بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها