وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی
پیام های کوتاه
  • ۲ شهریور ۹۵ , ۱۰:۲۱
    سلام
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۱:۵۳
    سلام
آخرین نظرات
پیوندها
دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

عصر یخبندان

مشخصات فیلم:

عصر یخ : ظهور دایناسورها (Ice Age: Dawn of the Dinosaurs)

کارگردان: کارلوس سالدانها، مایکل تورمیر

فیلمنامه: مایکل بِرگ، پیتر آکِرمن، مایک ریس و یونی برنر

داستان : جیسون کارتر ایتون

صداپیشگان: رِی رومانو، جان لیگوزیمو، دنیس لِری، کوئین لطیفه، سیمون پِگ و ... .

محصول 2009 آمریکا

تهیه و تدوین : Blue Sky

توزیع و پخش:20th century fox

یک تحلیل با توجه به نظام خانواده در این انیمیشن گذاشتم دوستان نظراتشونو بذارن.

یک کم طولانیه اما اگه کسی طالب باشه به دردش می خوره

مراجعه کنید.

ممنون

خلاصه داستان

«منی» یا «مانفرد» ماموت عظیم الجثه، همسرش «الی» و برادرخوانده‌هایش (که دو موش درختی با نام‌های کراش و ادی هستند) در انتظار به دنیا آمدن فرزندی به سر می‌برند. «دیگو»، ببر تیز دندان، به دلیل پیری احساس ضعف و ناتوانی می‌کند و از بی توجهی دوستانش یعنی «منی» و «سید» سنجاب تنبل[1] و عجیب و غریبی که همه جا باعث دردسر است، دلخور و گرفته است. توجه منی به همسرش و بچه‌ای که هنوز به دنیا نیامده است او را به حیوانی خودبین و بی‌توجه به دیگران تبدیل کرده است. دیگو در جروبحثی با منی به او می‌گوید که قصد ندارد به گربه‌ای دست آموز تبدیل شود و او را ترک می‌کند. سید با رفتن دیگو احساس تنهایی می‌کند. چند تخم دایناسور را می‌یابد و قصد دارد با آن‌ها خانواده‌ای برای خود دست و پا کند. دایناسورها از تخم سر بر می‌آورند و سید خوشحال از اینکه مادر شدهاست ! دایناسور مادر برای بازپس گرفتن بچه‌ها به سید حمله می‌کند و او و بچه‌هایش را با خود به محل زندگی‌اش که در زیر زمین واقع شده، می‌برد. دیگو و بقیه اعضای گروه (منی، الی و موش‌های برادر خوانده‌اش) شاهد این اتفاق هستند و تصمیم می‌گیرند با هم متحد شده و سید را از دست دایناسور نجات دهند. درمسیر دنبال کردن دایناسور گروه پا به دنیای اسرارآمیز و متفاوت زیر زمین می‌گذارد که برخلاف روی زمین که یخبندان و پوشیده از برف است، سرسبز و پر از جنگل و درخت و حیوانات عجیب و غریب و عظیم‌الجثه است. گروه نجات در این مسیر دچار دردسرها، مخاطرات و مشکلات بزرگی می‌شوند. اما با راهنمایی راسویی زیرک به نام «باک» موفق می‌شوند از خطرات جان سالم در ببرند. اما در همین اثنا متوجه می‌شوند در این جنگل دایناسوری به نام «برودی» زندگی می‌کند که به مراتب بزرگتر و خطرناکتر از دایناسور مادر است. در ادامه ماجرا سید به دام برودی می‌افتد و در حین فرار از ترس او خود را به گدازه‌های آتشفشانی می‌سپارد. در همین لحظه از یک طرف الی ماموت مادر وقت زایمانش می‌رسد و از طرفی دایناسورهای گوشتخوار قصد دارند به او حمله کنند. دیگو و منی برای دفاع از الی می‌مانند و باک راسوی راهنما و موش‌ها (کراش و ادی) برای کمک به سید وارد عمل می‌شوند.ماموت (دختر) کوچکی به دنیا می‌آید، سید از گدازه‌ها نجات می‌یابد، اما ناگهان سروکله برودی دایناسور پیدا می‌شود. گروه که حالا متحد شده و هماهنگ عمل می‌کنند با کمک دایناسور مادر، برودی را به قعر دره پرتاب می‌کنند.گروه نجات به سمت خانه و سرزمین خود یعنی سرزمین یخی باز می‌گردند و باک نیز به آنها پیوسته است، اما با شنیدن صدای برودی متوجه می‌شود که او هنوز زنده است و او باید برای مبارزه با او به سرزمین خود بازگردد.در تمام طول داستان اسکرات سنجاب عشق بلوط را می‌بینیم که هنوز به دنبال به دست آوردن بلوط دوست داشتنی‌اش در تلاش است اما اینبار جدال و کشمکش‌های او با سنجاب مؤنثی از جنس خودش -که او نیز عشق بلوط است- دیدنی تر است. در آخر نیز بین عشق او و به دست آوردن بلوط در می‌ماندو بلوط دوست داشتنی اش را از دست می دهد .

 

ویژگی‌های انیمیشن های هالیوودی:

اگر‌چه انیمیشن‌های هالیوودی و آمریکایی به هدف سرگرم کردن مخاطب با مؤلفه‌ هایی چون جذابیت و درگیر کردن احساس کودکان شکل می‌گیرند اما ویژگی‌های منحصر به فردی دارند که در مقایسه با انیمیشن‌های شرقی و ژاپنی به آن‌ها امتیاز خاصی می‌دهد. در جامعه ما با توجه به شرقی بودن و نزدیکی فرهنگ خاور دور به مرز و بوم ایرانی-اسلامی ما انتظار می رود که ذهن مخاطبان انیمیشن با کارتون های شرقی پیوند بیشتری داشته باشد. اما از آنجا که ژاپنی‌ها برای انتقال فرهنگ شرقی خود ویژگی‌هایی را در انیمیشن‌های خود دنبال می‌کنند که به گونه‌ای بازتاب فرهنگ خاص آن سرزمین می‌باشد و از طرفی مخاطبان ایرانی در طول سالها انس و پیوند با فیلم‌های غربی و هالیوودی و بویژه انیمیشن‌ها و فیلم های آمریکایی و هالیوودی، ذائقه‌شان به مؤلفه‌های سینمای آمریکایی عادت کرده است؛ شاهد آن هستیم که تاثیر انیمیشن های آمریکایی بر فرهنگ ایرانی به مراتب بیشتر از انیمیشن‌های شرقی است.

نکته دیگر آن‌که مؤلفه‌های موجود در انیمیشن‌های آمریکایی مؤلفه‌هایی مبتنی بر کارکردهای دم دستی و سهل الوصول‌تر برای مخاطب بوده و فضایی ملموس‌تر را تصویر می‌کنند. در حالی‌که انیمیشن‌های شرقی با رویکردی محتواگرا و تصویر فضاهای عمیق‌تر و غیرمتعارف، ذهن کودکان راحت طلب دنیای مدرن را به چالش‌هایی می‌کشاند که فی نفسه کودکان روزگار ما از آن گریزانند.

 

  • از ویژگی‌ها و مؤلفه‌های انیمیشن‌های آمریکایی می‌توان به استفاده از کاراکتر های حیوان‌های انسان‌نما اشاره کرد. شخصیت‌های این گونه انیمیشن‌ها غالبا حیواناتی هستند با رفتارهایی انسانی. پرداختن به حیوان‌های انسان‌نما از ویژگی‌هایی است که در ادبیات کودک و نوجوان از سالهای دور مورد نظر بوده است و البته شخصیت‌های حیوان به اصل کلاسیک پرداخت شخصیت در انیمیشن، نزدیک‌تراند. از کتاب‌های شاخص آن در فرهنگ ایرانی - اسلامی می‌توان به کلیله و دمنه[2] و از نمونه های اروپایی آن می‌توان به نوشته‌های زیبای بئاتریکس پاتر[3] چون پیتر خرگوشه و همچنین هانس کریستین اندرسن[4] پدر ادبیات کودک جهان اشاره کرد که برخی داستان های آن چون جوجه اردک زشت برای هر سطحی از خوانندگانش زیبا و دلنشین بود.

در فرهنگ عامیانه و باورهای هر جامعه‌ای می‌توان ردپای چنین گرایشی را نیز به وضوح مشاهده کرد. یادمان بیاید قصه‌هایی که مادربزرگ هایمان از زبان حیواناتی با رفتاری انسانی برایمان بازگو می‌کردند. انیمیشن‌های امروز آمریکایی نیز با درک چنین ویژگی‌ای و نظر به اشتیاق مخاطب، به تصویر حیوان‌های انسان ‌نما می‌پردازند. انیمیشن‌هایی چون عصریخبندان، داستان کوسه، در جستجوی نمو، پاندای کونگ فو کار[5]، فصل شکار[6] و ... . جالب آن‌که در بعضی انیمیشن‌ها حیوان‌هایی تصویر می‌شوند که هیبت‌هایی عجیب و غریب و ترکیب‌هایی غیرمتعارف دارند اما همچنان در میان کودکان پر طرفدارند. شخصیت هایی که به نوعی غول و هیولا هستند مانند شخصیت های شرکت هیولاها[7] و شرک[8] ؛ شخصیتهایی که وسایل و ابزارند مانند شخصیت های داستان اسباب بازی[9] ؛ و یا ربات و ماشین اند مانند wall-e[10] ، ربات ها[11] و ماشین ها[12]

  • شاخصه دیگر انیمیشن‌های آمریکایی مبالغه در داستان و شخصیت پردازی است. شخصیت هایی که توانایی های عجیب و غریبی را در وجود خود دارند از شجاعت و توان مبارزه، جنگیدن و مهارت های رزمی گرفته تا پرواز و خلاقیت های آنها در آواز خوانی و شیرینکاری های دیگر . ماموت های بزرگ و عظیم الجثه عصر یخبندان از درخت بالا میروند و یا مانند موش های درختی با دمشان از درختان آویزان می شوند. همچنین راسوی شجاع قسمت سوم، سوار بر دایناسور های پرنده به جنگ دایناسور های دیگر می رود. هرچند این گونه بزرگنمایی ها در شخصیت پردازی و روایت داستانی نه تنها شخصیت های کارتونی را برای کودکان دوست داشتنی تر کرده و مخاطب خرد سال را تا پایان ماجرا روبروی صفحه جادو و چشمان قصه گوی مدرنشان میخکوب می کند که از ویژگی های قصه گویی کودکان همین اغراق در پرداخت شخصیت ها و طرح داستان است. طرح های قصه های کودکان همواره با بزرگنمایی هایی از این دست همراه است که از این طریق حس خیال پروری کودکان را ارضا کرده و به پرورش خلاقیت های ذهنی آنان کمک شایانی می کند. یادمان بیاید که کودکان، شنل قرمزی[13] از شکم رگ بد جنس داستان بیرون می کشند و با لوبیای سحر آمیز[14] به آنسوی ابر ها می روند تا چنگ سحر آمیز را از دست دیو قصر رویا ها بیرون بیاورند و آواز خوشبختی را برای مردمان سرزمینشان بنوازند.
  • ویژگی برجسته آثار هالیوودی الگوی همیشگی تعلیق، کنکاش، جستجو و تعقیب و گریز است. در چنین الگویی شخصیت یا شخصیت‌ های داستان در طول داستان فیلم به دنبال گمشده ای می گردند و این جستجو که تا پایان داستان ادامه دارد، از چنان کششی برخوردار است که مخاطب را تا پایان ماجرا با خود می کشاند. اگرچه این شیوه روایت داستان یک الگوی مرسوم و تکراری است و در اکثر فیلم های هالیوودی می توان آن را یافت اما عطش سیری ناپذیر ذات آدمی در کشف پاسخ معما و اشتیاق به کنکاش گری، تاثیری شگرف بر مخاطب خردسال گذاشته و او را به تعقیب ماجراهای داستان وادار می کند.

گفتنی است که در چنین الگویی همواره از دو قطب مثبت و منفی و یا به تعبیری قهرمان و ضد قهرمان استفاده می شود. قهرمانی که برای حل معمای داستان با نیروهای اهریمنی و شریر و یا ضد قهرمان ماجرا درگیر می شود و ماجرا با کشمکش های آن دو پیش می رود. ناگفته پیداست که کودک با شخصیت قهرمان همذات پنداری کرده و برای حل ماجرا خود را در وسط صحنه می بیند که همین امر بر جذابیت و درگیری کامل احساسات کودک با ماجرای داستان اثری ناگفتنی  می گذارد. اگرچه باید توجه داشت که نویسندگان فیلمنامه های انیمیشن های آمریکایی به همذات پنداری مخاطب با شخصیت ها توجه ندارند و بیشتر تلاش می کنند تا حس قهرمان پروری و تهییج به مبارزه را در مخاطب کودک برجسته کرده و به تحریک احساسات او بپردازند.

 کاربرد تعلیق و غافلگیری در انیمیشن های آمریکایی نیز قاعده ای اساسی است، تا آنجا که با وجود اینکه مخاطب می داند داستان های کودکان همیشه باید پایان خوشی داشته باشند ولی همچنان حدس زدن پایان داستان ها در این گونه آثار دشوار و دور از ذهن است. به عنوان نمونه به سیر ماجراها و پایان آن در داستان های سری عصر یخبندان ، up[15]، شرکت هیولاها و wall-e بنگرید .

  • آنچه در انیمیشن های آمریکایی به خوبی از آن استفاده می شود پرداختن به دستمایه های طنز و کمیک فیلم و شیرین کاری هایی است که شخصیت های داستان از خود بروز می دهند. همین ویژگی شخصیت های فیلم را بامزه، دوست داشتنی و باورپذیرتر می نماید. شیرین کاری ها و خوشمزه گی هایی که از شخصیت اصلی داستان کوسه[16] با صدا پیشگی ویلیام اسمیت[17] صادر می شود آنچنان برای مخاطب جذاب است که حتی با از دست رفتن لذت کشف ماجرای فیلم (‌پس از تماشای بار اول فیلم)؛ برای دیدن شوخی ها و طنزهای به کار رفته در آن؛ حاضر است فیلم را چندین بار به نظاره بنشیند.

ورای خلاقیت و نوآوری هایی که بر آمده از توان نویسندگان آمریکایی در خلق این شیرین کاری ها است، باید دانست که معمولا برای ابداع این گونه لطیفه ها، نویسنده یا کارگردان در حین کار از کمک چندین نفر طنز پرداز کمک می گیرند تا شیرین کاری های تازه تری را به اثر خود اضافه کنند. استفاده از این گونه ترفند ها و نو بودن دست مایه های کمیک را در انیمیشن های بسیاری از این دست می توان مشاهده کرد. انیمیشن هایی چون شرک، عصر یخبندان، شرکت هیولاها، در جستجوی نمو، راتاتوییل[18] و ابری با احتمال باران کوفته قلقلی[19] از آن دسته هستند. صحنه هایی چون مبارزه‌های بامزه شرک و پرنسس نجات یافته با جنگلی‌ها که الهام یافته از برخی فیلم های رزمی کره‌ای می باشد؛ صحنه های تلاش سالیوان برای محافظت از دخترک کوچک و شیرینی به نام «بو» که وارد شرکت هیولا ها شده و منافع شرکت را به خطر انداخته است؛ صحنه حمله مرغان ماهیخوار به پلیکانی که پدر نمو را برای رسیدن به فرزندش کمک می کند یا صحنه های جذاب همکاری موش ها و آدم ها در آشپزخانه راتاتوییل؛ همه سرشار از شیرینکاری هایی است که مخاطب را با لذتی عمیق همراه کرده و صحنه های فیلم را فراموش نشدنی می نماید . 

  • پرداختن به شخصیت های فرعی و تاثیر مستقیم و حضور پر رنگ آنها در سیر داستان از ویژگی های دیگر انیمیشن های آمریکایی است. شخصیت های فرعی در جستجوی نمو یا عصر یخبندان و دیگر انیمیشن های نامبرده شده را به یاد بیاورید که چگونه در پیشبرد داستان اثر گذارند. شخصیت هایی که همراه و همگام با شخصیت اصلی و به قوت و قدرت او تصویر شده و گاه از شخصیت های اصلی ماجرا، دوست داشتنی تر و ماندگار ترند. به ماهی آبی رنگ و پرحرفی که سفر طولانی در جستجوی نمو را در کنار پدر نمو برای یافتن او طی می کند دقت کنید یا به شخصیت های پرداخت شده در آکواریومی که نمو در آن گرفتار است. همینطور در عصر یخبندان(قسمت های 2 و 3 ) شخصیت های فرعی ای چون کراش و ادی، موش های درختی، در صورتی که از داستان حذف شوند، عصر یخ چیزی کم دارد و دچار خلائی قابل توجه خواهد شد.

در برخی انیمیشن ها، شخصیت یا شخصیت های فرعی ماجرایی جداگانه را روایت می کنند که به موازات داستان اصلی فیلم پیش می رود؛ چه به درک ماجرای اصلی فیلم کمک کند و چه خود به صورت مستقل دارای مفاهیمی ضمنی و مجزا باشد. از نمونه های بارز این شخصیت ها، شخصیت اسکرات، سنجاب عشق بلوط مجموعه عصر یخی است.

  •  ویژگی دیگری که برای مخاطبان کودک این دسته انیمیشن ها جذبه و زیبایی بیشتری ایجاد می کند استفاده از تصنیف ها و موسیقی های شاد و نزدیک به دنیای ذهنی کودکان است. آهنگ و تصنیف های انیمیشن بامبی[20] تا سالها پس از اکران آن به عنوان یکی از بهترین موسیقی های کودکانه به فروش می رسید. همچنین آهنگ و تصنیف های انیمیشن هایی چون شیرشاه[21]، اسپریت[22] و برادر خرس[23] در ماندگاری این آثار تاثیر بسزایی داشته اند. تصنیف ها و آهنگ های این فیلم ها به صورت ویژه برای هر قسمت از داستان – فصل ها و صحنه های مختلف– توسط گروه های سازنده موسیقی، پس از اتمام داستان و ساخت فیلم، متناسب با محتوای هر بخش تولید و  تدوین شده و به فیلم ضمیمه می شود. از این رو آهنگ و اشعار بکار رفته در تصنیف، آنچنان با محتوای داستان، پرداخت شخصیت ها و پیشبرد ماجرای فیلم گره خورده است که از متن داستان جدایی ناپذیر است.
  • یکی از ویژگی های ملموس تر شدن شخصیت ها، فضا و روایت داستانی در انیمیشن های آمریکایی، پرداخت دقیق و عینی جزئیات است. به عنوان مثال در پرداخت ظاهری شخصیت های انیمیشن های نامبرده شده، حرکت موهای بدن جانوران ، گونه و مژه های شخصیت ها نیز قابل رویت است. همچنین پرداختن به جزئیاتی چون جاری شدن نسیم لای شاخ و برگ درختان و بارش ملموس برف و باران و تصویر کردن حرکت های زیبای آب مثل حرکت امواج یا جاری شدن آب در مسیل رودخانه و... فضای داستان را ملموس تر و باور پذیر تر می نماید. تمامی موارد ذکر شده را می توان در مجموعه عصر یخبندان به خوبی مشاهده کرد. یکی از است پرداخت های زیبا و دقیق جزئیات را می توان در صحنه های خیس شدن جانوران پس از  افتادن در آب جستجو کرد. تصویر کردن موهای خیس شده و آویزان، پوست براق خیس و انعکاس نور روی موهای خیس شخصیت ها، از جلوه های زیبای پرداخت شده در این صحنه ها است.
  •  معمولا شخصیت منفی داستان، ضد قهرمان بوده و از نظر ظاهری و باطنی به گونه ای طراحی می شود که مخاطب با آن همذات پنداری نمی نماید . البته این شیوه، وام گرفته از پرداخت کلاسیک شخصیت منفی در داستان است. در داستان های کودکانه، شخصیت های منفی، همواره بر اساس قاعده ای نانوشته، نماد شرارت ، خباثت و بد جنسی اند. رد پای این شخصیت ها را از گرگ شنل قرمزی تا مادر خوانده بدجنس سیندرلا[24] می توان دنبال کرد. امروزه اما با تحولات روز افزون گذار از دوران مدرن به پست مدرن، نگاه نویسندگان، کارگردانان و حتی مخاطبان به شخصیت های داستان همانند گذشته خط کشی شده و سیاه و سفید نیست. پرداخت شخصیت های منفی آثار امروزی آن چنان کریه و دور از دسترس صورت نمی گیرد. شخصیت های داستان های امروزی خاکستری اند. خوبانشان نه آن چنان خوبند که معصوم و بی خطا باشند و بدهایشان نه آن چنان آلوده و پلید که راه بازگشت برایشان بسته بنماید. درست مانند آدم های پیرامونی ما و دنیای واقعی که هر کسی معجونی از خوبی ها و بدیها است . از این رو شخصیت های این گونه انیمیشن ها برای مخاطب امروزی باورپذیر می نماید؛ تا آنجا که در موارد بسیاری دیده شده کودکان علی رغم اینکه با قهرمان داستان همذات پنداری کرده اند اما شخصیت منفی فیلم را هم دوست دارند. چراکه چنین شیوه ای به صورت غیر مستقیم و پنهانی به مخاطب کودک می آموزد که شخصیت های منفی هم دارای نکاتی دوست داشتنی هستند و هر شخصیت منفی نیز می تواند خصیصه هایی ارزشمند داشته باشد و این با جامعه امروزی ما، جامعه ای که آدم های آن سیاه و سفید نیستند، آدمهایی خاکستری و چند بعدی اند؛ سازگار تر است. همچنین بسیار اتفاق افتاده است که کودکان علی رغم انتظار منتقدین یا پدرمادرهایشان شخصیت جادوگرها و کاراکتر های منفی داستان را بیشتر از شخصیت مثبت ماجرا دوست دارند.
  • انیمیشن‌های آمریکایی با حفظ همین خصیصه‌ها، آثاری با مخاطبان جهانی‌اند و تأثیراتی عمیق در مقیاس جهانی باقی می‌گذارند. حتی اگر دارای ویژگی‌های منطقه‌ای خاص یا اقلیمی منحصر بفرد و بومی باشند باز هم دایره تاثیر گذاری آنها جهانی است. این نکته همان شعار و دستورالعمل گابریل گارسیا مارکز[25] نویسنده بزرگ آمریکای لاتین و نویسنده برجسته گرایش رئالیسم جادویی در ادبیات داستانی است که معتقد بود نویسنده برای جهانی شدن باید بومی و محلی بشود. یعنی راه جهانی شدن را با گذر از درک آیین‌ها، سنت‌ها و آداب و رسوم محلی و منطقه‌ای مرز و بوم خود می‌دانست. انیمیشن های آمریکایی به خوبی با پرداختن به دستمایه های فرهنگ خود و حفظ ویژگی های اجتماعی –سیاسی جامعه آمریکا در تمامی دنیا مطرح می شوند و مورد توجه مخاطب قرار می گیرند. جالب آنکه در اکثر جوامع و فرهنگ ها ، مخاطب با آن همذات پنداری کرده و احساس می کند سازندگان اثر با دغدغه های اجنماعی و فرهنگی او همسو شده اند. 
  • یکی از دلایل مهم تأثیر گذاری انیمیشن های هالیوودی آن است که از تکنیک ها و آثار ماندگار سینمای آمریکا در خلق انیمیشن ها استفاده می شود. انیمیشن سازان به وضوح اقدام به کپی برداری از آثار بزرگان سینما می نمایند و به آن افتخار می کنند. استفاده از صحنه های گیرا و جذاب فیلم های دوران شکوه و افتخار هالیوود داستان ها و فیلم نامه های برجسته نویسندگان و حتی مشابه سازی عینی از روی فیلم های ساخته شده شیوه ای است که در میان انیمیشن سازان امروز هالیوود بسیار به چشم می آید. از آن جمله می توان به فرار مرغی[26] اشاره کرد که در برخی صحنه ها و فضای داستان کپی برداری لحظه به لحظه ای از اثر ماندگار جان استرجس[27]، فرار بزرگ[28]، می باشد. همچنین می توان به شیر شاه که اقتباسی آزاد از نمایش نامه هملت[29] شکسپیر[30] است، اشاره کرد. این شیوه نه تنها ادای دینی به آثار بزرگان سینما است که یکی از رازهای  تأثیر گذاری بیش از پیش انیمیشن های هالیوودی است.
  • ویژگی دیگری که می‌توان آن را در اکثر فیلم‌های هالیوودی  و نه فقط انیمیشن ها مشاهده کرد، نگاه صرفا زمینی و مادی است. انیمیشن های آمریکایی متأثر از فرهنگ و فلسفه زندگی در غرب ، صرفا به واقعیت عینی و ملموس پیرامون مسائل و افراد جامعه توجه کرده و ارزشی برای نگاه ماورائی و معنوی به مسائل قائل نیستند. با چنین نگاهی هدف از زندگی، کسب همین عینیت ملموس و بهره بردن بیشتر از دنیای مادی است. بنابراین لذت گرایی و خود محوری نقطه شکل گیری و هدف نهایی هنر غرب و به تبع سینمای آمریکا است. مخاطب چنین سینمایی ناخودآگاه نوعی گرایش امانیستی و انسان محور می یابد و در دراز مدت لذت گرایی و خودمحوری جزء جدایی ناپذیر شخصیت وی خواهد شد. رد پای گرایشاتی این چنینی را در نسل جوان جامعه امروزی مان به وفور می توان مشاهده کرد . در طول 30 سال گذشته پس از انقلاب با ارائه آثاری این چنینی در سینما، تلویزیون و شبکه های پخش خانگی و همچنین به یاری امکانات فراوان دنیای دیجیتال ، اینترنت و رایانه های شخصی، جامعه نو پای اسلامی در سراشیب کمرنگ شدن ارزش های انسانی – اسلامی و خدامحور قرار گرفته است. به همین دلیل عجیب نمی نماید که جوانان و نسل جدید ، در دل جامعه ای دینی با نگرشی امانیستی انس گرفته اند .
  • نکته مهم دیگر در ویژگی‌های انیمیشن های آمریکایی، گنجاندن هوشمندانه پیام های غیر مستقیم و لایه هایی چندگانه، برای  آثار هنری و سینمایی است. حل معما و لذت کشف، همواره از ویژگی های ذاتی انسان بوده است . از این رو ساختار آثار هنری با نوعی پیچیدگی و پنهان کاری تدوین می شده است تا مخاطب را وادار به کشف معما های زیبایی شناسانه خود کند. از این رو، کشف لایه های زیرین و ابعاد مختلف و متفاوت آثار سینمایی نیز همواره مخاطب را به وجد آورده و با کشش ذاتی و هیجان درونی او همراه بوده است. انیمیشن های هالیوودی نیز از این قاعده بهره مندند و به همین دلیل مخاطبان از جنس های مختلف و رده های متفاوت سنی را به راحتی جذب می کنند . البته نباید از نظر دور داشت که پیام ها و نکات القائی این گونه آثار می تواند برای فرهنگ ها و جوامع مختلف و حتی گروه های متفاوت تماشاگران اثرات مخربی را به همراه داشته باشد. از سوی دیگر ترویج فرهنگ آمریکایی و ادعای اینکه این فرهنگ نماد قدرت، اخلاق و زندگی بهتر برای جهانیان است، از مولفه های ثابت بیشتر فیلم ها و انیمیشن های هالیوودی است که ناخود آگاه مخاطب را به نوعی توهم جدایی از فرهنگ خودی دچار می کند .

 

داستان شکل گیری یک خانواده

عصریخبندان3 (ظهور دایناسورها) را می‌توان یک درام ماجراجویانه و کمدی نامید که نگاهی به مسائل خانواده و جنسیت دارد. نقطه محوری هر سه قسمت انیمیشن عصریخبندان مسئله خانواده است. در قسمت اول داستان، از گردهم آمدن شخصیت‌های عجیب و غریب و ناسازگاری، گروهی تشکیل می‌شود که برای حفاظت از بچه یک انسان با هم جمع می‌شوند. گروه محافظین همچون خانواده ای او را از حمله حیوانات درنده دور کرده و با طی سفری دور و دراز و پر خطر او را به خانواده‌اش باز می‌گردانند. سید، دیگو و منی هسته شکل گیری خانواده‌ای ناهمگون هستند که تا پایان قسمت سوم کنار هم می‌مانند. در قسمت دوم یخهای دوران یخبندان در حال آب شدن هستند و سیل جان حیوانات دره را به خطر انداخته است. خانواده تشکیل شده در قسمت اول در کش و قوس ماجراهایی جذاب، حیوانات دره را به جای امنی هدایت و سیل را منحرف می‌کنند. در طی این ماجراها منی با الی ماموت مؤنث و دو برادر خوانده اش کراش و ادی که دو موش درختی هستند، آشنا می‌شود و در پایان با وی ازدواج می‌کند. در این قسمت نیز شکل گیری خانواده و گسترده شدن آن محور کشمکش‌های داستانی است. در ادامه و قسمت سوم داستان عصریخی شاهد خانواده‌ای هستیم که اکنون منتظر بدنیا آمدن فرزندی جدید هستند. هرچند خطرات دیگری باقی ماندن اعضای قدیمی خانواده را تهدید می کند اما به دنیا آمدن عضو جدید روابط اعضای خانواده را بهبود می بخشد. باز هم خانواده نقطه ثقل تمامی ماجراهاست.

 

 

وقتی تکنیک، جزئیات را  پرداخت می کند

عصریخبندان 3 را باید از چند منظر فیلمی شاخص ارزیابی کرد. فیلم به لحاظ شیوه و تکنیک ساخت آن جزو برترین انیمیشن‌های سینمایی است. این انیمیشن هفتمین انیمیشن رایانه‌ای هالیوودی است که با استقبال و فروش فوق‌العاده‌ای همراه بوده است. عصریخبندان3 در دوران اوج خود، پس از تایتانیک و ارباب حلقه‌ها (بازگشت پادشاه) سومین فیلم پرفروش تاریخ سینما دانسته می شد.

 همچنین در بین قسمت‌های دیگر عصریخی، تکنیک عصریخبندان3، از ویژگی‌های ممتازی برخوردار است. دقت در پرداخت جزئیات و خلق متفاوت شخصیت‌هایی که در قسمت‌های قبلی هم شاهد آن‌ها بوده‌ایم از اختصاصات عصریخبندان3 می‌باشد. به یاد بیاوریم که در قسمت اول حالت بی‌روح و خشک چهره شخصیت‌ها به چشم می‌آمد و مخاطب را دل‌زده می‌کرد؛ اما همین چهره‌ها در قسمت سوم دوست‌داشتنی‌تر و دل‌پذیرتر می‌نمایند. به عنوان مثال، چهره دیگو، ببر دندان شمشیری، از حالت مات و بی‌روح بودن اولیه اش به چهره‌ای مقبول و خواستنی تر تبدیل شده است که دارای گونه و حرکات بیشتری در چشم و ابرو است. همچنین موهای خزها، اسکرات و معشوقه‌اش، در قسمت سوم حالتی نرم، انعطاف پذیر و براق دارند؛ اما در قسمت اول خشک و غیرقابل انعطاف‌اند.

در قسمت اول چشم‌های شخصیت‌ها گرد، ریز و فاقد توانایی برقراری رابطه‌با تماشاگراند؛ اما در قسمت سوم تکنیک به کار گرفته شده در تصویر چشم‌های کاراکترها، به آن‌ها زندگی بخشیده است، به گونه‌ای که چشم‌ها با شما سخن می‌گویند، احساسات شما را تحریک می‌کنند و شما را شاد یا غمگین می‌سازند.

حتی سرزمین فانتزی یخ زده‌ای که در قسمت اول تصویر می‌شود، بیشتر به برهوتی سرد و تصنعی می‌ماند، اما در قسمت سوم در سرزمین یخبندان داستان حتی در میان سردی برف‌ها می‌توان زندگی را به نظاره نشست.

همچنین استفاده از تکنیک ویژه ساخت انیمیشن سه‌بعدی در قسمت سوم، احساس درعمق بودن متفاوتی به مخاطب می‌دهد که جذابیت این قسمت را دوچندان می‌کند. شاهد این تکنیک صحنه درگیری باک و موش‌های درختی با دایناسور‌های پرنده در حین پرواز است. هیجانی که از دیدن این صحنه‌ها به مخاطب منتقل می‌شود را می‌توان در شور و اشتیاق وصف‌ناشدنی کودکان و حتی بزرگسالان تماشاگر آن به سادگی مشاهده کرد. شاید بی‌دلیل نباشد که از نظر برخی منتقدین بهترین قسمت از مجموعه سه قسمتی عصریخی قسمت سوم آن است. هرچند در نظرسنجی که از برخی دیگر منتقدین شده است ضعف‌های بسیاری را برای قسمت سوم این مجموعه برمی‌شمارند و رأی مثبتی که به این قسمت می‌دهند کمتر از  50درصد می‌باشد. ضعف‌هایی که می‌توان برای این قسمت عنوان کرد ضعف در داستان پردازی، دیالوگ‌ها و دست‌مایه‌های طنز داستان است.

 

شخصیت پردازی

 شخصیت‌های خلق شده در انیمیشن عصریخبندان 3  در نگاه کلی، شخصیت‌هایی بامزه و دوست داشتنی‌اند. شخصیت‌هایی جذاب که به دلیل متفاوت بودن و تازگی لطیفه‌ها و حرکاتشان مخاطب را به دنبال خود می‌کشانند. بویژه که از پرداخت شخصیت‌ها در تم ماجراجویانه و پرتنش کمیک و هیجان آوری -کمدی اسلپ استیک- که معمولا مورد استقبال کودکان واقع می شود، به خوبی استفاده شده است .

با نگاهی به شخصیت‌های عصر یخ به خوبی درمی‌یابیم که هرکدام از کاراکترها، ویژگی‌های منحصر به فردی دارند که در کنار دیگر شخصیت‌ها به ساختار داستان شکل می‌دهد. منی ماموت عظیم‌الجثه و دست و پا چلفتی است که در عین مهربان بودن، جسارت و شتاب‌زدگی‌هایش، اندکی احمق و ترسو نیز می‌نماید. چشم‌های ریز و دردسرهایی که به دلیل شتاب‌زدگی‌اش به آن‌ها دامن می‌زند یا شرمندگی‌هایی که در مقایسه با همسرش الی برای او پیش می‌آید؛ تصویری کاملا ملموس و باورپذیر را از شخصیت وی ارائه می‌کند. در مقابل، الی، شخصیتی آرام، متکی به نفس و باهوش است. زنی که حواسش نه تنها به سروسامان دادن زندگی شخصی خود، که به احساسات دوستان و اطرافیان همسرش نیز هست.

سید، همان ابله دوست‌داشتنی و پر دردسری است که به هیچ وجه از تک و تا نمی‌افتد و همیشه از ماجراها جان سالم به در می‌برد. دیگو نیز در پس آن ظاهر خشن و محکم خود، قلبی مهربان و احساساتی دارد که البته همیشه قابل اعتماد است. در این قسمت، در مقابل اسکرات عشق بلوط، که همواره چهره‌ای زجرکشیده، دل‌سوز و شخصیتی خودآزار را برای مخاطب تداعی می‌کند؛ معشوقه‌ای تصویر شده است که نوعی زیبایی، خباثت و تیزهوشی را یدک می‌کشد.

عصریخبندان3 شخصیت‌های دیگری را نیز به ما معرفی می‌کند. از دایناسور مادر و سه فرزند بامزه‌اش که بگذریم، برودی دایناسور ویرانگر و چهره منفی داستان است که تا سه چهارم پایانی داستان با دیدن سایه، آثار، نشانه‌ها و بخش‌هایی از اندام غول‌پیکر او، حضور او را حس می‌کنیم. شخصیت محوری که در این قسمت به هنرنمایی می‌پردازد، باک، راسوی یک چشمی است که در عین بامزه بودن، زیرکی، سرعت عمل و شجاعت او در گلاویز شدن با هیولایی که صدها برابر او تصویر می‌شود، همانند سید بامزه، دردسر ساز و پرمدعااست.

تمامی این شخصیت‌ها با حس‌ها، حرکت‌ها، تردید‌ها، خصوصیات غیرعادی، شیرین کاری‌ها و ظرافت‌هایشان، برای مخاطب باورپذیر و دوست‌داشتنی‌اند. مخاطب خردسال در همذات پنداری با شخصیت‌های غیر متعارف داستان و لذت کشف و هیجان ماجراجویی شخصیت ها دل به داستان می‌سپارد و بزرگسالان با شیرین‌کاری‌ها، دست مایه‌های طنز و غافلگیرانه بودن لحظه‌های جسته و گریخته ماجرا همراه می شوند .

 

آموزه‌های کودکانه

هرچند دست‌مایه سفر در سه قسمت این مجموعه تکرار شده است و شاید کاملترین استفاده از این دست مایه را در قسمت دوم این مجموعه شاهد باشیم، اما جذابیت این قسمت را باید در پرداخت شخصیت‌هایی که به این سفر تن داده‌اند جستجو کرد. استفاده از این‌گونه دست مایه‌ها همانطور که پیش‌تر آمد همان نسخه همیشگی و کلیشه‌ای تعقیب و گریز هالیوودی است. کاراکترهای داستان در قسمت اول به سفری تن می‌دهند تا کودکی را از آسیب‌های پیش رو محافظت کرده و به خانواده‌اش بازگردانند. در قسمت دوم سفر دست مایه‌ای می‌شود برای نجات دادن اهالی گریزان از خطر سیل. در قسمت سوم نیز سفر بهانه‌ای است برای نجات دادن یکی از اعضای خانواده. فیلم تلاش می‌کند تا از ورای کشمکش‌ها و جذابیت‌هایی که در درگیری شخصیت‌ها با مشکلات پیش آمده در سفر تصویر می‌کند کودکان را به درک نوعی ثبات و پایداری در رفاقت و دوستی و به درک مفهوم عشق به هم نوع وادارد. وقتی که سید به دردسر می‌‌افتد و توسط دایناسور مادر به اعماق زمین برده می‌شود دوستان و اعضای خانواده او باهم متحد می‌شوند تا علی‌رغم خطری که وجود دارد به سفری پرمخاطره و اعجاب‌انگیز تن بدهند. همکاری گروهی و کمک به افراد نیازمند و یکدیگر در مشکلات پیامی است که مخاطب خردسال به راحتی از ورای به خطر افتادن شخصیت‌ها برای نجات دوستی پردردسر و نه چندان ارزشمند به آن می‌رسند.

از سوی دیگر باک که خود با شیطنت‌ها و شیرین کاری‌هایش به پسری کنجکاو و بازیگوش می‌ماند، در تمامی داستان شجاعت‌ها، تیزهوشی‌ها و کنجکاوی‌های اوست که گروه را به مقصد می‌رساند و باعث نجات سید می‌گردد؛ نه تنها روحیه شجاعت و کمک به دیگران را به مخاطب کودک القا می کند که کنکاش گری و لذت کشف را در نهاد وی بیدار می کند.

از سوی دیگر فیلم در لایه‌ای زیرین و به گونه‌ای نهفته و غیر مستقیم کودکان و خردسالان را از کنجکاوی و جستجوگری برحذر می‌دارد و غیرمستقیم در می‌یابد که نباید به چیزهایی که نمی‌شناسد دست بزند. به یاد بیاورید دردسرهایی را که سید بخاطر دزدیدن تخم‌های دایناسور و عدم شناخت آن‌ها دچارش می‌شود. همچنین مسئولیتی را که او با قبول مواظبت از بچه‌های دایناسور به جان خود می خرد، او را به مشکلاتی می‌اندازد که در پایان همراه با مخاطبان خردسالش تصمیم می‌گیرد تا از پذیرش کاری که از عهده‌اش برنمی‌آید سرباز زده و به آن اصرار نکند. چنین آموزه‌هایی روح کنکاش گری و جستجو را در مخاطبان کودک و نوجوان فیلم به مخاطره کشیده و به جای آن‌که آزادی و آزادگی را در کشف عرصه‌های پنهان و حل معماهای دشوار به آن‌ها بیاموزد ذهن آن‌ها را به اسارت احتیاط و پرهیز از کشف عرصه‌های جدید می‌کشاند.

 

خانواده‌گرایی

در لایه دیگری از فیلم همان گونه که اشاره شد خانواده‌گرایی محور داستان است. که ردپای آن را می‌توان از قسمت آغازین عصریخبندان مشاهده کرد. در آغاز شخصیت‌های ناهمگون و ناسازگاری را شاهدیم که خانواده‌ای را شکل می‌دهند در قسمت دوم همان خانواده دچار مشکلاتی شده و بحرانی را پشت سر می‌گذارند. در قسمت سوم نیز خانواده‌ای که به آرامش رسیده است در انتظار به دنیا آمدن فرزند جدید به سر می‌برد.

دست مایه خانواده محوری و گرایش به خانواده را می‌توان در نمونه های دیگری از انیمیشن‌های امروزی جستجو کرد. ذر جستجوی نمو پدری را تصویر می کند که برای نجات تنها بازمانده خانواده اش سفری طولانی و پر خطر را به جان می خرد . در فرار مرغی حفظ خانواده و افراد جامعه محور داستان است. راتاتوییل با تقدیر از آشپزی به عنوان یک هنر، گرایش پسر یک خانواده شلوغ را به این هنر آنچنان به تصویر می کشد که در پایان انگیزه ای برای همکاری اعضای خانواده و حفظ آن می شود .

اما در عصر یخبندان 3 ساختار داستان براساس خانواده محوری شکل گرفته است . دغدغه‌ها و بی‌تابی‌های ماموت پدر را می‌توان به تلاشی که پدر نمو برای نجات فرزندش می کند، تشبیه کرد. همچنین الی ماموت مادر در سطحی متفاوت به حفظ گله و خانواده بزرگتری می‌اندیشد. توجهی که او به کناره‌گیری دیگو از خانواده دارد و دلسوزی‌هایی که برای سید در حفظ خانواده خیالی اش می‌کند و همچنین تلاشی که برای متحد نگه داشتن و هدایت خانواده می کند -در سفری که برای نجات سید پیش می آید- همه بر گرایش خانواده محور فیلم تأکید می‌کنند. از سویی وقتی سید تنها می‌شود، با دزدیدن تخم‌های دایناسور تلاش می‌کند برای خود خانواده‌ای دست و پا کند. جالب تر آن که در صحنه‌هایی که با دایناسور مادر بر سر بچه‌هایش وارد مذاکره می شود یا می‌جنگد و خود را به مخاطره می‌اندازد؛ دعواهای زن و شوهری را تداعی می‌کند که بر سر تصاحب فرزندان و حق حضانت آن‌ها با یکدیگر در کش و قوس هستند.

در پایان داستان نیز نتیجه‌ای که عاید مخاطب می‌شود آن است که همه باید به دامان پرمهر خانواده باز گردند. دیگو که قصد ترک خانواده را داشته است در پایان تصمیم می‌گیرد در کنار خانواده و عضو جدیدش باقی بماند. دایناسورهای کوچک به آغوش مادر باز می‌گردند، سید نجات می‌یابد و به خانواده قبلی خود رضایت می‌دهد. اسکرات تنها و سرگردان دو قسمت قبلی، همسری می‌یابد و باک نیز تصمیم می‌گیرد که به خانواده جدید بپیوندد. گویی همه به ارزش خانواده و در گله بودن پی برده‌اند و هویت واقعی خود را در این زندگی جمعی می‌یابند.

 

تقابل جنسیتی و برتری جنس زنانه

 اگرچه عصریخبندان3 تلاش می‌کند با خانواده گرایی و توجه دادن به ارزش‌های خانوادگی به نوعی هویت جمعی و خانواده گرایی را به عنوان اصلی ترین دغدغه فیلم مطرح نماید اما متاسفانه همه چیز در سطح می‌ماند. با عمیق‌تر شدن مخاطب در لایه‌های زیرین اثر آنچه نمودار می‌گردد در کمال ناباوری گرایشی جنسیتی و در تقابل با ارزش‌های خانوادگی است.

فیلم تلاش می‌کند تا تعریفی جدید از نقش‌های خانوادگی ارائه کند از ورای چنین تعریفی به شکل و ساختار جدیدی از خانواده دست یابد. در فیلم خانواده‌ای از جنس‌های متفاوت حیوانات گرد هم آمده‌اند و خود را گله و خانواده‌ای یکپارچه معرفی می‌کنند. در خانواده‌ای که معرفی می‌شود موش‌ها برادرخوانده های یک ماموت عظیم‌الجثه‌اند و این ماموت دچار توهمی ذهنی است (الی)  و خود را نوعی موش درختی می داند . از سوی دیگر ببری که روزی قصد داشت سید را ببلعد حال خود را عضوی از خانواده‌ای می‌داند که سید در بودن با او احساس افتخار و آرامش می‌کند. در جای جای فیلم بر این نکته تأکید می‌شود که ما یک خانواده‌ایم و باید در کنار هم باقی بمانیم. پذیرش چنین نقشی از سوی شخصیت‌ها آن‌ها را به نوعی دگردیسی دچار کرده‌است و این دگردیسی هویت و ذات شخصیت‌ها را به مخاطره انداخته و از «خودی» به نوعی بی خودی و بی‌گانگی دچار شده‌اند. ببر تیزدندان خانواده دیگر قدرت شکار ندارد و نه تنها سید، که هیچ جانوری را به قصد خوردن در نظر نمی‌آورد، او احساس گربه‌ای دست آموز را پیدا کرده است که از ذات خود جدا افتاده است.

دگردیسی دیگری که در فیلم شاهد آن هستیم احساسی است که سید با آن دست به گریبان است. سید علی‌رغم این‌که یک حیوان مذکر بوده و در طی داستان منی به او می‌گوید «بالاخره تو هم یک روز یک دختر را پیدا می‌کنی که همسرت باشد» اما وقتی که دیگو خانواده را ترک می‌کند او هم احساس می‌کند که مورد بی‌ توجهی قرار گرفته است و تلاش می‌کند تا خلأ تنهایی خود را به قیمت حتی مادر شدن برای بچه‌های یک دایناسور غول‌پیکر پر کند. او  به نوعی دچار توهم شده است چرا که با وجود مرد بودنش، فکر می کند مادر بچه‌های یک دایناسور است. و این توهم تا پایان ماجرا و وقتی از بچه دایناسورها جدا می‌شود در رفتارش باقی می ماند. سید در لحظه یافتن تخم های دایناسور رفتارش به ناگهان تغییر کرده و گویی تغییر جنسیت می‌دهد. ادا و اطوارهای زنانه غلیظی از خود بروز می‌دهد. دلش برای بچه‌هایش می‌تپد. همچون مادرها بچه‌هایش را تیمار می‌کند. از مشکلات بزرگ کردن بچه‌های بدون شوهر با آه و ناله سخن می‌گوید و با مادرهای دیگر دعواهای خاله زنکی راه می‌اندازد. چنین تغییری سید را از هویت مردانه تهی کرده و او را به شخصیتی با هویت زنانه و یا دست کم موجودی دو جنسیتی تبدیل می‌کند. هرچند در فضای طنزآمیز ژانر کمدی استفاده از چنین دست مایه‌هایی برای خنداندن مخاطب دور از ذهن نیست اما کارگردان در تصویر کردن چنین صحنه‌هایی تا بدان جا پیش می‌رود که مخاطب در تعیین هویت جنسی کاراکتر به تردید می‌افتد.

از سوی دیگر نیز دگردیسی ای که در شخصیت مردها و زن‌های عصریخبندان3 شاهد هستیم نقش‌های متفاوتی را با جنسیت و هویت آن‌ها تصویر می‌کند. مردها در عصریخبندان موجوداتی احساساتی سبک سر و بی مسئولیتند. اگر سید را از دایره مردهای این انیمیشن خارج کنیم بقیه آن‌ها نیز چنگی به دل نمی‌زنند. منی، ماموت عظیم‌الجثه با صلابت و خوش فکر قسمت‌های 1 و 2 عصریخبندان در قسمت سوم به موهبت ازدواجی که به آن تن داده است به موجودی دست و پا چلفتی، ضعیف النفس، احساساتی و ترسو بدل شده است. داستان با دست پاچگی‌های او در لحظه‌ای شروع می‌شود که به او خبر اشتباهی درمورد به دنیا آمدن فرزندش را رسانده‌اند و منی اینجا چنان شخصیت ضعیف و مسخره را تصویر میکند که مخاطب دز بهت و دلزدگی می ماند.

همچنین صحنه‌ای را به یاد بیاورید که اعضای گروه وقتی به دنبال سید پایشان به زیریخ ها  و دنیای دایناسورها باز می‌شود منی با ترس و وحشت به تاریکی‌های تونل و شاخه‌های درختان می‌نگرد در حالی که همسزش و دیگران آرامش بیشتری دارند. یا وقتی با خطراتی روبرو می‌شوند عکس‌العمل منی با ترس و اضطراب تصویر می‌شود و بیننده شخصیتی احساساتی و نگران را لمس می‌کند که به عنوان یک مرد باورناپذیر است و ضمنا با شخصیت قبلی که از این او ارائه شده ناسازگار است .

مردها در عصریخبندان از سویی بسیار ساده انگار و ابلهند که گویی دل سوزی تماشاگر را  می‌طلبند و از سوی دیگر بسیار پرمدعا و بزرگ بین هستند. سادگی و ساده انگاری آن‌ها را می‌توان در مجادله‌های اسکرات و معشوقه‌اش دید که برای کسب بلوط دوست داشتنی‌اش در کشمکش با احساسات درونی‌اش نسبت به زنی دل فریب به سادگی عنان از دست می‌دهد و زن را در تصاحب بلوط شریک می‌کند اما اسکراته زیرک نه تنها به تصاحب بلوط و سوء استفاده از مرد اقدام می‌کند که در نهایت خود مرد را نیز تصاحب می‌کند.

 از سوی دیگر پرمدعا بودن مردها در صحنه‌ای برجسته می‌شود که منی در زمین بازی که برای فرزندش ساخته است به الی می‌گوید می‌خواهد طبیعت را تغییر دهد تا برای فرزندش محیطی امن فراهم نماید و یا وقتی که باک سعی در معرفی خود به گروه نجات سید دارد بسیار مغرورانه به این کار اقدام می‌کند و بیشتر شخصیتی غیرواقعی و خودبزرگ بین را از خود ارائه می‌کند.

روابط مردها با هم در این انیمیشن به شکلی احمقانه و غیر منطقی تصویر شده است. وقتی که دیگو از گروه کناره‌گیری می‌کند و دل خور است منی در جواب اصرار الی برای دل جویی از دوستش می‌گوید مردها با همدیگر درد دل نمی‌کنند فقط با مشت به شانه همدیگر می‌کوبند و وقتی به سراغ دیگو می‌رود و این کار را انجام می‌دهد در پاسخ به سوال دیگو که از او می‌پرسد چرا می‌زنی؟ در کمال ناباوری پاسخ می‌دهد که نمی‌دانم. گویی فیلم تلاش دارد دنیای مردانه را دنیایی بی نظم و قاعده و بی توجه به هویت ،شخصیت و احساسات دیگزان معرفی کند . از سوی دیگر منی با همین حماقت‌ها از شخصیت مردی با وقار و جدی که در قسمت اول مدیریت خانواده را به عهده او می‌بینیم در قسمت سوم به شخصیتی ضعیف، بذله گو و بی‌خیال تبدیل شده است. مردی که مدام دردسر درست می‌کند، گرفتار می‌شود و به مراقبت نیاز دارد. به یاد بیاورید صحنه‌ای را که به همراه دیگو توسط یک گیاه گوشت خوار بلعیده می‌شوند و توسط باک نجات پیدا می کنند.

در مقابلِ مردهایی که نقش‌های زنانه‌ای را تصویر می‌کنند، زن‌هایی که تصویر می‌شوند نیز، نقش‌های مردانه را تبلیغ می‌کنند. فیلم خواسته یا ناخواسته به این تضاد جنسیتی و تقابل نقش‌ها دامن می‌زند. الی(مامت مؤنث) که برجسته ترین نماد شخصیت زنانه در فیلم است به مراتب باهوش‌تر، مدیرتر، و شجاع‌تر تصویر می‌شود. شخصیت الی علی‌رغم این‌که در قسمت دوم شخصیتی سبک سر،‌ شتاب زده و متوهم را نمودار می‌کرد و رفتارش شبیه به رفتار دختران نوجوان و پرهیجانی بود که دوران پرآشوب بلوغ را می‌گذراندند؛  در قسمت سوم رفتاری کاملا مردانه، جدی و موقر یافته است. الی در این داستان نه تنها شوهر خود که تمامی مردهای گروه و خانواده را مدیریت می‌کند. کنترل خانواده،‌ توجه به احساسات اعضای خانواده ، تدبیر برای رفع بحران‌ و یافتن راه حل برای گذر از مشکلات،  همه و همه بر عهده الی و با مدیریت اوست. الی شخصیتی متکی به نفس را به نمایش می‌گذارد که هیچ مسئله‌ای او را به هراس نمی اندازد، در حالیکه تمامی مردهای داستان در جای جای فیلم و بحران‌های مختلف به سبک سری، ‌بی توجهی، بی تدبیری و هراس و اضطراب تن می‌دهند. گویی الی خانواده‌ای زن سالار را تشکیل داده و مدیریت می‌کند. در صحبت‌هایش با منی قصد دارد ذهن او را برای به دنیا آمدن فرزندشان آماده کند تا از اضطراب‌ها و دستپاچگی‌های او بکاهد. وقتی که دایناسور مادر، سید را با خود می‌برد، اوست که گروه را وادار می‌‌کند برای بازگرداندن سید سفری پرمخاطره را آغاز کنند. در صحنه‌ای که توسط یک دایناسور غول‌پیکر مورد حمله واقع می‌شوند (دایناسوری که با دم چکش مانندش به آنها ضزبه می زند)، تمامی مردها دست و پای خود را گم کرده‌اند و از ترس قدرت تدبیر و حل مشکل را ندارند اما الی به راحتی با چیدن برگ‌های سبز درختان دایناسوری علف خوار را فریب می‌دهد و او را پلی می‌کند برای فرار از معرکه. همچنین وقتی که قرار است پا به تونل گازهای سمی بگذارند باز هم شخصیت پیشرو زن است. او نه تنها به تدبیر مشکلات می‌پردازد و شجاعتش بیش از تمامی مردان داستان است همچنین به اصلاح رفتار مردها و بهینه سازی دنیای پیرامونی خود نیز می‌پردازد.

برتری جنس زنانه را در تقابلی که بین اسکرات و معشوقه‌اش نشان داده می شود نیز به وضوح می‌توان مشاهده کرد. از آن بدتر تصویر کردن لحظاتی است که اسکرات به ازدواج تن می‌دهد و از خواسته‌اش (بلوط) چشم می‌پوشد و به بیگاری برای شخصیت زن درمی‌آید. در روابط بین این دو نیز، جنس زنانه به تدبیر امور مهم تر  و مدیریت مرد مشغول است .

ارائه چنین تصویر هایی از روابط و تقابل دو جنس با یکدیگر و تغییر در ایفای نقش ها و مسئولیت های زنان و مردان نه تنها با نگاه خانواده محور فیلم در تضاد است و حتی نقشی را که خود کودکان در آینده به عنوان فردی در جامعه قرار است بپذیرند به چالش می کشد؛ که منجر به تغییر ذهنیت مخاطب کودک فیلم در مورد نقش ها و مسئولیت های پدر و مادر خود در خانواده می شود. کودکان انتظار محبت ، احساسات لطیف و انس بیشتر را از مادر داشته و به همین دلیل وابستگی بیشتری به او پیدا می کنند . همچنین شجاعت، دلاوری و تدبیر بحران ها را بیشتر از پدران خواستارند و به بیشتر به آنها تکیه می کنند. بزدلی و بی تدبیری پدر از نظر آنها گناهی نابخشودنی است و کودکان را دلزده می کند. کودکان به دلیل همذات پنداری ای که با دنیای فیلم پیدا می کنند قواعد و اصول برگرفته از دنیای فیلم را به دنیای واقعی و خانواده خود تسری داده و تعمیم می دهند .در نتیجه دست به مقایسه ای می زنند که نتیجه آن کمرنگ شدن ارزش های خانوادگی و سسست شدن بنیان خانواده است.

مسأله آنجا شکلی جدی تر می‌یابد که تصویر مردهای مجرد به مراتب بهتر و دوست داشتنی تر از مردان متأهل ارائه می‌شود. باک که به عنوان نماد شخصیتی آزاد، رها، شجاع و ماجراجو معرفی می شود، مردی تنهاست و دلیل شجاعت و برتری‌اش نسبت به دیگر مردها همین عدم وابستگی است، چیزی که دیگو را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. باک اگرچه مردی ماجراجو و به عنوان راهنمایی کاردان تصویر می‌شود اما از نظر مردهای هم جنس خودش شخصیتی جدی تلقی نمی‌شود و در آغاز او را به عنوان شخصیتی لاف‌زن و خود بزرگ بین می‌بینند. اما وقتی الی (شخصیت مؤنث اصلی داستان ) که به عنوان مدیر خانواده معرفی می شود، او را می‌پذیرد، بقیه گروه راهنمایی او را قبول می‌کنند.

در مقابل، مردهای دیگر که وابستگی به خانواده و همسر خود دارند ترسو و محتاط تصویر شده و احساس گناه می‌کنند از این‌که خانواده خود را به مخاطره بیاندازند. جالب تر آن که الی با این که زنی باردار است نه تنها احساس گناه نمی کند که بیش از همه خود را به مخاطره می‌اندازد. در عبور از تونل گاز های سمی او اولین نفر است . در تحریک گروه به پا گذاشتن در دنیای دایناسور ها و حتی در صحنه پریدن روی گردن دایناسور علفخوار و سر خوردن تا پایین دره او پیشگام است .

 نمونه دیگر آن که در صحنه‌ای که الی به درد زایمان گرفتار می‌شود و دایناسورهای گوشت‌خوار قصد دارند به او حمله کنند؛ منی به عنوان پدر خانواده به گروه می‌گوید که باید به عقب برگردند اما باک پاسخ می‌دهد که او ترجیح می‌دهد به جلو حرکت کند نه عقب. به عبارت دیگر وقتی ترجیح با حرکت به جلو باشد ، حرکت به سوی آینده و پیشرفت را تداعی می‌کند و این از شخصیتی برمی‌آید که وابستگی به خانواده نداشته باشد . باک نیز که نماد مردی موفق و شجاع است ، شخصیتی تنها و آزاد است که با این فلسفه تا به حال موفق زندگی کرده است و اساس موفقیت همین تجرد و رهایی است. اما منی که نماد مرد متأهل در داستان است به دلیل همین وابستگی، که زن و بچه‌ای دارد، از آغاز تا پایان ماجرا دست و دلش برای کمک به دیگران می لرزد و درست در همین صحنه باید به عقب برگردد و ماجرای نجات سید را به فراموشی بسپارد. این بازگشت به عقب در واقع نوعی پس رفت بوده و با فلسفه موفقیت در آزادی که مردان مجرد دارند، ارائه می شود در تضاد است.

 

نتیجه

در پایان می‌توان به این نکته نیز اشاره کرد که عصر یخبندان3 نمادی از دنیای مدرنی است که روابط عاطفی و خانوادگی در آن رو به افول می‌رود و سرما و یخبندان دنیای تصویر شده در آن به همین سردی در خانواده اشاره دارد . در حالیکه دنیای سنتی و قدیم، دوران زندگی گذشتگان ما دنیایی سرشار از روابط گرم، صمیمانه و دوست داشتنی بود. اگرچه طبیعتا مخاطرات خاص و مشکلات ویژه خود را هم داشته‌اند اما افراد در همان دنیای سنتی با وجود مشکلات بسیار نه تنها راضی و خوشحال بودند که زندگیشان سرشار از ماجرا، درگیری و حس زندگی بود. هرچند باید توجه داشت که جامعه مدرن بر شالوده های همان جامعه سنتی بنا شده است اما همه چیز در آن یکدست و یکنواخت شده و کمتر نشانی از ارزش ها ، سر زندگی ، درگیری ها و حس زندگی در آن می توان یافت. درست همانند عصریخبندان3 که بر روی سرزمینی سبز و سرشار از زندگی بنا شده است. موجودات دنیای زیرین عصر یخ در فضایی آکنده از زیبایی ، سر سبزی تحرک و حس زندگی هستند. روابط خانوادگی در آن گرم و صمیمی است .اما موجودات عصر یخبندان همچون دنیای پیرامونشان در دنیایی یخ زده  با روابطی سرد در خانواده روبرو هستند .

 



[1] شخصیت سید الهام گرفته از گونه ای پستاندار کمیاب ساکن آمریکای جنوبی است.

[2] «کلیله و دمنه» کتابی است مشتمل بر حکایاتی پند آمیز از زبان حیوانات که اصل آن به زبان سانسکریت هندی با نام « پنچا تنترا » یعنی پنج پند نگاشته شده است. در زمان ساسانیان به دستور انو شیروان، برزویه‌ی طبیب این کتاب را به پهلوی ترجمه کرد. پس از ظهور اسلام، عبد الله ابن مقفع آن را به عربی ترجمه کرد.اوایل سده ۶ ق ابوالمعالی نصراله منشی (منشی بهرام شاه غزنوی )ترجمه‌ای بلیغ از این اثر خلق کرد که به کلیله و دمنه‌ بهرام‌شاهی شهرت یافته است.

[3] هلن بئاتریکس پاتر (Helen Beatrix Potter) متولد ۱۸۶۶ لندن، متوفی ۱۹۴۳، نویسنده و تصویرگر مشهور داستان های کودکان. وی ۲۳ کتاب در مجموع به تحریر در آورد که مشهورترین آن «پیترخرگوشه» (Peter Rabbit) نام داشت که به ۳۵ زبان ترجمه و ۱۵۱ میلیون نسخه فروش داشته است. در سال2007 فیلمی به کارگردانی کریس نونان با بازی رنه زلوگر درنقش خانم پاتر و با همبن نام درمورد زندگی این نویسنده ساخته شده است. 

[4] هانس کریستین آندرسن (HANS-CHRISTIAN-ANDERSEN) ، پدر ادبیات کودک جهان که آثارش تا کنون به بیش از صدو پنجاه زبان دنیا ترجمه شده است؛ درآوریل ۱۸۰۵م در جزیره «فیونی» دانمارک متولد و در اوت ۱۸۷۵ درگذشت. امروزه بزرگترین جایزه ادبیات کودکان به نام اوست.از اندرسن 35 اثر به جا مانده که بیشتر داستان کوتاه کودکان و افسانه های عامیانه اند. جوجه اردک زشت یکی از بهترین آثار اوست که از زبان حیوانات نگاشته شده است .

[5] پاندای کونگ‌فوکار(Kung Fu Panda) پویانمائی محصول سال ۲۰۰۸ آمریکا به کارگردانی جان استیونسن و مارک آزبرن ، تولید استودیوی دریم‌ورکس.

[6] فصل شکار (open season) پویانمائی محصول سال ۲۰۰6 آمریکا به کارگردانی راجر آلرس و جیل کالتون ، تولید استودیوی کلمبیا پیکچرز.

[7] شرکت هیولاها (Monsters, Inc) پویانمائی محصول سال ۲۰۰1 آمریکا به کارگردانی پیتر داکتر و دیوید سیلورمن ، تولید استودیوی پیکسار.

[8] شرک(Shrek) پویانمایی محصول سال ۲۰۰1 آمریکا به کارگردانی اندرو آدامسون و ویکی جنسون ، تولید استودیوی دریم ورکس.

[9] داستان اسباب بازی(Toy Story) پویانمائی محصول سال 1995 آمریکا به کارگردانی جان لستر، تولید استودیوی والت دیزنی و پیکسار

[10] وال-ای (WALL-E) پویانمایی علمی-تخیلی محصول سال 2008 آمریکا به کارگردانی اندرو استنتون ، تولید استودیوی پیکسار

[11] رباتها(robots) پویانمایی آمریکایی محصول سال 2005 به کارگردانی کریس ودج، تولید کمپانی فاکس قرن بیستم

[12] ماشین ها (cars) پویانمائی محصول سال ۲۰۰6 آمریکا به کارگردانی جان لستر و جو رانفت و تولید استودیوی پیکسار.

[13] شِنِل قِرمِزی اثر چارلز پرات (شارل پرو   Charles Perrault ( ۱۶۲۸ -  ۱۷۰۳م، شاعر و داستان‌سرای فرانسوی است که سبک جدیدی را در ادبیات، به نام «قصه‌های پریان» بنیان نهاد. از بهترین آثار پرات می‌توان شنل قرمزی، زیبای خفته، سیندرلا،  بندانگشتی، غوک‌ها و الماس‌ها را نام برد. داستان‌های مشهور او تا به امروز بارها توسط نویسندگان دیگر، بازنویسی و باز آفرینی شده اندکه از آن جمله می توان به برادران گریم اشاره کرد. شِنِل قِرمِزی داستانی عامیانه و افسانه ای قدیمی درباره ماجراهای دختری کوچک و یک گرگ است که می‌خواهد دختر و مادربزرگش را بخورد.

[14] از بهترین آثار هانس کریستین آندرسن (HANS-CHRISTIAN-ANDERSEN)، پدر ادبیات کودک جهان (1875- ۱۸۰۵) . د استان به ماجرای پسرکی می پردازد که با کاشتن دانه لوبیایی سحر آمیز پایش به قصر دیو های بالای ابر ها باز می شود ، که خوشبختی را دزدیده اند. او سعی دارد خوشبختی را به مردم سرزمینش بازگرداند.

[15] بالا(Up) پویانمایی آمریکایی محصول سال ۲۰۰۹ به کارگردانی پیت داکتر، تولید استودیوی پیکسار.

[16] داستان کوسه(Shark Tale) پویانمایی آمریکایی محصول سال 2004 به کارگردانی بیبو برجنسون،ویکی جنسون و راب لترمن،تولید استودیوی دریم ورکس.

[17] ویلارد کریستوفر «ویل» اسمیت جونیور (Willard Christopher "Will" Smith, Jr) متولد  ۱۹۶۸م  در فیلادلفیای آمریکا  که با نام ویل اسمیت شناخته می‌شود، بازیگر، خواننده و تهیه کنندهٔ مشهوری است که تاکنون دوبار نامزد جایزه اسکار برای فیلم های علی(2001)و به دنبال خوشبختی (2006)شده است. او در سال 2008 پر درآمد ترین بازیگر هالیوود شناخته شد.

[18] راتاتوییل (Ratatouille)پویانمایی آمریکایی محصول سال 2007 به کارگردانی براد برد، تولید استودیوی پیکسار.

[19] ابری با احتمال باران کوفته قلقلی (Cloudy with a Chance of Meatballs)پویانمایی آمریکایی محصول سال 2009 به کارگردانی فیل لرد و کریس میلر، تولید استودیوی سونی پیکچرز.

[20] بامبی(bambi) پویانمایی آمریکایی محصول سال 1942 به کارگردانی دیوید هند، تولید استودیوی والت دیزنی.

[21] شیرشاه(the lion king) پویانمایی آمریکایی محصول سال 1994 تولید استودیوی والت دیزنی.

[22] اسپریت، اسب منطقه سیمارون (  Spirit: Stallion of the Cimarron) پویانمایی آمریکایی محصول سال 2002 به کارگردانی کلی آزبری و لورنا کوک تولید کمپانی والت دیزنی.

[23] برادر خرس Brother Bear)) پویانمایی آمریکایی محصول 2003 به کارگردانی بن گلاک تولید کمپانی والت دیزنی.

[24] سیندرلا (Cinderella)، نام داستانی افسانه‌ای و محبوب است که نسخه های زیادی از آن به صورت داستان ، نمایشنامه و فیلمنامه باز نویسی ، اجرا و ساخته شده است. یکی از محبوبترین نسخه های این داستان به قلم نویسنده فرانسوی شارل پرو در سال ۱۶۹۷ میلادی به رشته تحریر درآمده است. به طور کلی واژه «سیندرلا» به معنی کسی است که پس از دورانی از گمنامی و بی‌خبری ناعادلانه، به کامیابی و سرشناسی می‌رسد.

[25] گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez ) متولد ۱۹۲۷م رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. که پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند. رمان صد سال ‌تنهایی او که به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار وی به شمار می‌رود در سال ۱۹۸۲ مارکز را برندهٔ جایزه نوبل ادبیات کرده است.او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام و برجسته سبک ادبی رئالیسم جادویی است. برخی آثار او عبارتند از طوفان برگ، پاییز پدرسالار، کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد، ژنرال در هزارتوی خویش.

[26] فرار مرغی ( Chicken Run) پویانمایی آمریکایی به کارگردانی پیتر لرد و نیک پارک، محصول سال ۲۰۰۰ تولید استودیوهای دریم‌ورکس و آردمن.

[27] جان استرجس(john sturges) 1992-1910 م، کارگردان نامدار آمریکایی و صاحب آثاری چون مرد مردها ، هفت دلاور ، فرار بزرگ ، جدال در آفتاب ، روز بد در بلک راک و جدال در اوکی کرال .

[28] فرار بزرگ (The Great Escape) نام فیلمی به کارگردانی جان استرجس، محصول سال ۱۹۶۳ می‌باشد.

[29] هملت از نمایشنامه های معروف ویلیام شکسپیر نمایشنامه‌نویس مشهور انگلیسی است.که داستان آن به زندگی هملت شاهزاده دانمارکی می پردازد که قصد دارد از عمویش به خاطر قتل ناجوانمردانه پدرخود و تصاحب تاج و تخت و همسراو (مادرش) انتقام بگیرد.

[30] ویلیام شکسپیر ( William Shakespeare) ‏۱۵۶۴-۱۶۱۶م، شاعر و نمایشنامه‌نویس مشهور انگلیسی که وی را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‌اند.از مهمترین آثار او می توان به اتللو، مکبث، هملت، ژولیوس سزار، رومئو و ژولیت، تاجر ونیزی، شاه لیر و رام کردن زن سرکش اشاره کرد .نوشته‌های شکسپیر سرشار از توجه به ذات انسان، اخلاقیات و تعالی معنوی بشر است .

نظرات  (۳)

به به حاجی جون
کارتونم میبینی؟
۰۷ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۴ 😎😎😎BAHAR 😎😎😎
من عاشق این برنامم^_^
۰۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۳ خاتون بانو
سلام خیلی خوب بود. خواندن این تعاریف و شناخت ظرایفی که باعث جذب مخاطب میشه واقعا برای تولید کنندگان داخلی و وطنی مان لازمه . 
و این نقایص و نقدی که به فصل سوم داشتید هم به خوبی نشون دهنده ی نیت سازنده ی هالیوودی دارد که اگر هم  در خوش بینانه ترین حالت فکری در پس آن نباشد نشان دهنده ی رخنه کردن این افکار و بروز آن در ماحصل تلاش افرادی هست که در بطن چنین شرایطی زندگی کرده اند و بزرگ شده اند و به دنبال انتقال آن هستند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی