نظریه سوم در نسبت دین و فرهنگ
خاستگاه این نظریه، مراکز تحقیقی اسلامی است. در این نظریه، دین، ابزار سرپرستی بشر در همه ی شئون فردی، اجتماعی و تاریخی است و لازمه ی چنین سرپرستی این است که آموزه های خود را نسبت به شکل دهی باورها، ارزشها و رفتار بشر، در معرض استفاده ی پیروان ادیان الهی ( به ویژه اسلام ) قرار داده و به این ترتیب راه سعادت و کمال را فراروی بشر قرار می دهد.
از سوی دیگر فرهنگ، مجموعه ی پذیرش های هنجاریافته، در بخش های اخلاقی، ارزشی و اعتقادی است. به این ترتیب بین عرصه ی دین و فرهنگ قرابت و نزدیکی تنگاتنگی وجود دارد. نظام پذیرش های اجتماعی رو به تکامل بوده و در تکامل آن ( توقع ) فرد و جامعه در محور تبعیت و تولی نسبت به اولیای الهی و نظام ولایت الهی، امری لازم و مبدأ پویش فرهنگ در جامعه می شود.
ابوالقاسمی حضور دین را در همه ی عرصه های فرهنگ سازی با ذکر این سه مؤلفه تأیید کرده است:
1. تفسیر ثابت از دین نداشتن و محدود نکردن آن بر فهم زمانی خاص
2. اعتقاد به تکامل پدیده ی فرهنگ و سهیم بودن اراده ی انسانها در آن
3. تبیین درست و منطقی از ارتباط بین فرهنگ متغیر و دین ثابت
در نهایت چنین می توان بیان کرد: فرهنگ محصول اراده و تعامل انسانها با یکدیگر است و اسلام با تعالیم حیات بخش خود در ابعاد مختلف زندگی مادی و معنوی و از طریق پرورش انسان کمال خواه میتواند در مراتب مختلف فرهنگ سازی، تصرف نماید.