وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی

فرهنگ دینی و شیعی مظلوم تر از همیشه، باز هم بر بلندای افق بشریت به روشنی می درخشد.

وب نوشت های یک بیش فعال فرهنگی
پیام های کوتاه
  • ۲ شهریور ۹۵ , ۱۰:۲۱
    سلام
  • ۱ شهریور ۹۵ , ۱۱:۵۳
    سلام
آخرین نظرات
پیوندها
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

دلبر ناز منی تو!!!

نازنینا ناز کم کن، دلبر ناز منی تو

بلبل زهرایی و مرغ خوش آواز منی تو

.

من بنازم قد و بالای تو را ای سروقامت

سایه افکن بر سرم سرو سر افراز منی تو

از ازل عشقت عجین گردیده با آب و گل من

تا ابد سرمایه انجام و آغاز منی تو

.

پر شکسته در هوایت، پر زنان شد مرغ جانم

روی بامت منزلم ده، روح پرواز منی تو

...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۵
مهدی ابوفاطمه
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۰ ق.ظ

یکصد و پنج

امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار فرمودند:

ای اسحاق، منافق را با زبانت اصلاح کن، دوستی خویش را با مؤمن خالص گردان، و اگر فرد یهودی هم نشین تو شد، حق هم نشینی وی را نیکو بدار.

آداب معاشرت، شیخ حر عاملی، ص 144

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۰
مهدی ابوفاطمه
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ق.ظ

صدقه برای سلامتی امام زمان علیه السلام

حاج شیخ صادق امیدواری گفتند: به دنبال جریان سختی که برایم اتفاق افتاد، و مرگ را به چشم خود دیدم خدمت مرحوم آیت الله خوانساری رسیدم،

گفتند: هر روز صدقه بدهید و لو کم باشد، و در نیت خودتان آنچه می دهید سه قسمت کنید، قسمتی برای سلامتی امام زمان علیه السلام و قسمتی برای سلامتی خودتان و قسمتی هدیه برای اموات و گذشتگان و نیز نماز اول ماه را هم ترک نکنید.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۰۶
مهدی ابوفاطمه
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ

عاقبت به خیری

حاج شیخ صادق امیدواری از آقای سید جعفر لنگرودی نقل می کنند : در تهران منزل یکی از علما رفتم ، دیدم زار زار گریه می کند، گفتم : چه شده؟

گفت: رفتم بالین یکی از کسانی که در اجتماع به عنوان دین و هدایت شناخته می شد، دیدم در حال احتضار است هر چه عقاید حقه و شهادتین را به او تلقین کردم نگفت.

گفت: قرآن بیاورید.

خیال کردم می خواهد از قرآن کمک بگیرد و به کتاب آسمانی در لحظه مرگ تبرک جوید، همین که قرآن را نزدیک او آوردم، آب دهان روی آن انداخت و مرد.

من از وقتی این جریان را دیدم پیوسته می گریم و نگران وضع خود هستم که عاقبتم چه می شود!!!

اللهم اجعل عاقبت امرنا خیرا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۹
مهدی ابوفاطمه
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ق.ظ

دوست

نسیم صبح سلامم ببر به محضر دوست

بگوی حال دل خسته ام تو در بر دوست

نسیم صبح چو بر زلف او گذر کردی

بیار همره خود بوی مشک و عنبر دوست

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۴۴
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۴ ب.ظ

چای روضه

حاج محمد تهرانی کیا از آقای زبیدی که از مداحان عرب مقیم تهران است، نقل کرده اند که در دهه عاشورا در کوچه پروین که کوچه باریکی است عبور می کردم در قسمتی از کوچه فضای بازی بود که چند تا بچه خیمه زده بودند . یکی از بچه ها عبای من را گرفت گفت: آقا برای ما روضه می خوانی؟

من مردد شدم ولی قبول کردم و وارد خیمه عزای آنان شدم . مقداری موعظه و نصیحت کردم و روضه طفل شیرخواره امام حسین علیه السلام را خواندم. بعد از منبر چای آوردند من مردد شدم بخورم؟ نخورم؟

بچه هستند رعایت نمی کنند.

فرشی که پهن بود عقب زدم به طوری که متوجه نشوند چای را خالی کردم. بیرون آمدم و سراغ کارم رفتم.

دو شب بعد یکی از سادات محترم را که از رفقایم بود در عالم رؤیا دیدم خواستم با او مصافحه کنم حاضر نشد و دستش را عقب برد. من تعجب کردم گفتم: چرا با من مصافحه نمی کنید؟

گفت: چرا دو روز قبل با عزاداران چنان کردی؟

گفتم: من که دعوت آنان را اجابت کردم و برای آنها ذکر مصیبت نمودم.

گفت: نه چرا چای آن ها نخوردی و روی زمین ریختی........................

.

.

.

مثل اینکه حسابی دقیقه ها .......................................

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۴
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

یهودی و فرش مجلس امام حسین علیه السلام

حاج محمد تهرانی کیا از مرحوم آقای اثناعشری تهران نقل کرده اند که: دهه عاشورا منزلی مجلس عزای امام حسین علیه السلام بر پا بود، به منزل همسایه شان به نام حاج محمد حسین می آیند تا یک قالی برای این چند روز مجلس بگیرند، می بینند قالی خیلی نفیس و قیمتی فرستادند، مجلس تمام می شود . به آن شخص می گویند چرا فرشتان را نمی برید؟ می گوید از منزل ما فرش نبرده اند.

معلوم می شود کسی که رفته بوده اشتباهی در خانه شخص دیگری که یهودی بوده رفته و آن ها هم فرش نفیسی فرستادند.

وقتی می گویند: فرشتان را ببرید.

می گویند: چیزی که ما در راه امام حسین علیه السلام دادیم پس نمی گیریم.

 الان آن فرش در آن مجلس باقی است.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۸
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ

یک صد و دوم

آقای محمد تهرانی کیا نقل کرده اند که:

در دانشگاه استادی داشتیم که می گفت:

من عمویی داشتم که خیلی ثروتمند بود و خیلی هم بخیل.

من  در دوران تحصیل در خانه او بودم. به او می گفتم: عموجان این پولها را می خواهی چه کار؟

می گفت: می خواهم نگه دارم که فقیر نشوم.

تا آن که بر اثر جریانی وضع عمویم عوض شد.

آن جریان این بود که:

در منزل او حوض آب بسیار بزرگی بود و آبش خیلی کثیف شده بود و مایل بود من آب حوض را خالی کنم ولی من هم اعتنایی نمی کردم.

حوض هم چاه نداشت و کشیدن و تمیز کردن آن خیلی کار و زحمت داشت.

روز جمعه ای آب حوضی های متعددی را آورد و حوض را نشان داد، هر کس قیمتی را گفت ولی کمتر از دوازده تومان کسی حاضر نشد که آّب حوض را بکشد. مع ذلک عمو به این قیمت راضی نبود.

تا یان که یک نفری آمد و گفت هر چفدر که شما بدهید.

مشغول شد آب حوض را کشید و کار را تمام کرد. عمو هم دست کرد و چهار تومان به این بنده خدا داد.یعنی یک سوم کمترین اجرت.

او هم گرفت و تشکر کرد و رفت.

ما همه تعجب کردیم این چه طور آدمی بود.

همین طور که از در بیرون می رفت صدای فقیری به عنوان گدایی بلند شد. ما دم در آمدیم دیدیم همان آب حوضی که از صبح زحمت کشیده و چهار تومان گرفته، دست این فقیر را گرفت و گفت: بی خود داد و فریاد نکن، بیا من از صبح چهار تومان کار کرده ام حالا می رویم سه تومانش را و پرس چلوکباب می خوریم امروزت که درست شد، فردا هم خدا کریم است.

عموی من که این منظره را دید حالش عوض شد، اگر این آدم است من که هستم؟! اگر این انسان است من چیستم؟!

و آن بخل و امساک را کنار گذاشت.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۸
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۲ ب.ظ

مقدس نما

مرحوم حاج محمد اسماعیل توسل نقل کردند که سال 1347 بود با دو نفر از رفقا سوار تاکسی شدیم، یکی از آن ها به راننده گفت: رادیو را خاموش کن و الا پیاده می شوم. به آن رفیق دیگرم گفتم: من از عاقبت مقدسی این رفیقمان می ترسم .

مدت ها گذشت، یک روز آن رفیقم گفت نمی خواهی فلانی را ببینی؟

گفتم : چرا

گفت : برویم دانشکده، رفتیم و سراغش را گرفتیم

روز هجدهم ماه مبارک رمضان بود، و شب قدر و احیاء، وراد اتاقش شدیم . دیدیم پشت میز کارش نشسته و مشغول کارهای تحصیلی است و شیشه آب جویی هم کنار دستش گذارده. بیرون آمدیم.....

پناه بر خدا از مقدسی بدون علم ..............

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۲
مهدی ابوفاطمه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۹ ب.ظ

تلویزیون

حاج محمد اسماعیل توسل از آقای جعفری دلال نقل کردند که گفت: مدتی بود که تلویزیون خریده بودم و ار برنامه های آن استفاده می کردم ، شب جمعه ای در مسجد میرزا موسی - بزازها - خوابیده بودم ، خواب دیدم که آقا سید الشهدا علیه السلام، تشریف آوردند و می فرمایند: یا سیم ات را به اینجا وصل کن یا آنجا. ، اشاره به منبر و تلویزیون می کنند، از خواب بیدار شدم و همان نیمه شب از مسجد به خانه رفتم، همان شبانه آن وسیله را از بین بردم و به مسجد برگشتم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۹
مهدی ابوفاطمه