کشف حجاب ... !
آیت الله سیدان در شب پنج شنبه 22 شوال 1402 نقل کردند که چند روز پیش کاشمر بودم، آقای سید عزیز طباطبایی نوه مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی هم بودند، ایشان از مرحوم علامه امینی نقل کردند که ایشان می گفت: در زمان کشف حجاب خیلی ناراحت بودم، و هر چه در نجف فعالیت کردم که از طریق مراجع و مقامات کاری انجام شود میسر نشد، لذا از طرق ظاهری مأیوس شدم، در فرات غسل کردم و با آدابی به زیارت رفتم هر چه بلد بودم خواندم، از شدت ضعف از حرم بیرون آمدم که چیزی بخورم و دوباره به حرم برگردم، آمدم نزد کسی گفتم شربتی به من برسان، تا او رفت شربت بیاورد از شدت ضعف بیهوش شدم. ناگهان دیدم سقف شکافته شد و این جملات بر آن نقش بست، آنها را خواندم که مضمونش این بود: آشیخ چرا بی خودی این مقدار اصرار می کنی؟ مگر خون شیخ فضل الله از بین می رود مردم مستحق اند باید بچشند!
به حال عادی برگشتم و دیگر توسلم را در این جهت ادامه ندادم .......................
کجایی عبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرت!!!!