بی خونه بودن
این مطلبو میذارم که یک وقت کسی از حرفای قبلی ام برداشت بد نداشته باشه
اینکه من مثلا بعضی از حرفامو اینجا میزنم یک وقتی توهم این پیش نیاد که طرف ناشکره و یا وووو
این جا یک مکان خاصه با مخاطبان خاصی که همدیگه رو فقط در حد یک اسم مستعار می شناسیم و همین ناشناسی هم خوبه و هم بد
.
.
رفته بودم برای اجاره منزل سال گذشته
داخل بنگاه یک خانم میانسالی نشسته بود و میگفت که فقط برجی صد می تونه اجاره بده با پنج میلیون پول ، پنج نفر زن و دختر بودن بدون مرد که همه خرج رو همون خانوم در میاورد
دقیقا یک ساعت نشستم تا اون خانوم رفت و من از بنگاه برای خودم خونه پرسیدم
مشرف شدم خدمت حضرت معصومه سلام الله علیها فقط برای اینکه از خدا تشکر کنم که ای خدا تو بسیار بندگان خوبتر از من داری که در موقعیتی بسیار بدتر از من اونها رو امتحان می کنی
بسیار ممنونم از اینکه من رو از لحاظ مالی بهتر از اونا قرار دادی و بسیار ممنونم که من رو تو دینم امتحان نمی کنی و .....
بسیار ممنونم از اینکه بالاخره من هستم که بالا سر خانواده باشم و همسرم دنبال مسائل دنیایی توی این اجتماع با نامحرمان سروکله نزنه
ای خدا
این که می دونم تو چه قدر به من لطف داری خودش لطف توست
ممنون