کار فرهنگی
در مورد فعالیت های فرهنگی و تبلیغی باید به یک سری اصول ملتزم شد:
1. شناخت جامعه هدف:
ما توان فعالیت در تمامی قسمتهای جامعه را نداریم بلکه باید جامعه را قسمت قسمت کنیم و فقط متناسب با توان و تخصص و آشناییمان روی قسمتی و جزئی از این کل کار کنیم. مثلا فقط بانوان جوان یا بانوان مجرد یا جوانان مجرد یا زندانیان اقتصادی یا زندانیان مواد مخدر یا بزهکاران یا دبستانی ها یا ...
به هر صورتی می توان دایره جامعه هدف را مختصر کرد و آن را قابل شناخت نمود. حال بعد از مشخص کردن دایره اجتماعی فعالیت مان باید تا جایی که می توانیم نسبت به آنها اطلاعات به دست بیاوریم. اطلاعات روانشناختی، جامعه شناختی و ... حتی جغرافیایی که ما بهش می گیم پویش محیطی.
با این اطلاعات توان ما در تصمیم گیری و برنامه ریزی بالا می ره.
2. شناخت نیازهای جامعه هدف:
جامعه هدف ما در تبلیغ، چه نقطه اوج و تعالی داره؟ این سوالیه که باید در قدم اول بهش رسید حالا در قدم دوم باید نیازهاشو رصد کنیم و در صدد فراهم کردن آنها باشیم. نیازهاش برای رسیدن به نقطه اوج و تعالی اش. در اینجا کاملا مکاتب فکری از هم جدا میشن اونایی که انسان رو یک موجود مادی می بینن فقط به فکر دنیا و نیازهای جسمانی و دنیایی اش می باشند و مکاتبی که انسان رو فراجسمی می بینن ورای این جسم چیز دیگری رو هم در نظر می گیرن. حالا نمیخوام فلسفه ببافم.
3. شناخت آسیب های جامعه هدف:
آسیب کلمه آشناییه ولی بهرحال قدم اول در این مرحله شناخت تمامی آسیب هاست و بعد طبقه بندی اونها در گروه های شناختی و رفتاری متفاوت تا بتونیم راحت تصمیم بگیریم.
4. شناخت توانایی های خودمان:
این مرحله شاید مرحله مقدم بر هر کاری باشه. ما در چه حد سواد و توان علمی و عملیاتی هستیم؟ قدرتمان چقدر هست؟ توان مالی مان چقدر است؟ .... سپس با توجه به توان و اندازه علم مان نسبت به فعالیت هایمان تصمیم گیری می کنیم و برنامه می ریزیم.