کوثر به ظهور گوهری آوردست زهرای بتول دختری آوردست
تا در غم کربلا کند مادریش از بَهر حسین خواهری آوردست
پنجم جمادی الاول سال ششم هجرت بود که دیدگان امیرالمومنین علیه السّلام با ظهور دخترش نورانی شد. دختری از تبار آفتاب و از نسل خورشید، دختری که مدینه از تولدش به خود میبالید، مهر بانویی که لبان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به لبخندی روشن کرده بود. خواهری که حسن و حسین علیهما السلام شاد از آمدنش سر از پای نمیشناختند.
کودک نامی میطلبید و زهرا سلام الله علیها چشم بر لبان همسر دوخته بود. لیکن علی علیه السّلام فرزند ادب است و کی بر رسول خود پیشی میگیرد؟
وقتی نوزاد چون ماه را در آغوش رسول خدا صلی الله علیه و آله نهادند، چشمان مهربان ایشان گویی فاطمه سلام الله علیها را دید که دوباره متولد شده است. و رسول خدا نیز بر نام گذاری کودک بر خداوند پیشی نگرفت.
پس بدینگونه جبرئیل امین با پیام تبریک ولادت نوزاد، قدم به خانهی وحی نهاد و نام افلاکی کودک را "زینب" نامید. زینبی که زینت پدر است و امانت دار مادر، زینبی که تنهایی بی کران حسن علیه السّلام را منزل است و هم پای کاروان دردهای حسین علیه السّلام خواهد شد.
دانههای اشک از چشمان مهربان پیامبر بر قنداقهی زینب چکید و پیامبرصلّی الله علیه و آله وسلم در جواب نگاه پرسش گر و نگران دخترش کمی درنگ نمودند، پس فرمودند: «ای فاطمه، هر که بر زینب و مصائبش بگرید، ثواب گریهی کسی را به او میدهند که بر برادران او حسن و حسین میگرید.» (الخصائص الزینبیه – صفحه ۱۵۵).
ودر گذر زمان ثابت شد که زینب سلام الله علیها فصاحت کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابهت و شجاعت پدرش امیر مؤمنانِ جهان و حیاء و علمِ بی کرانِ مادر را به ارث برده است.
عقیلهی بنی هاشم امید شبهای حیدر و چراغ آرزوی مادر شد، این عابدهی فاضله، مَحرم پهلوی شکستهی مادر گشت و بر فَرق شکافتهی پدر مرهم نهاد. او بر لختههای خون بیرون آمده از سینهی حسن علیه السّلام گریست و بر حنجرهی سرخ حسین بوسه زد. دست های تکه تکهی عباس را بوسید و پرستار دلهای زخم دیده در خرابههای شام شد.
سلام بر زینب سلام الله علیها و روزی که او متولد شد.