آورده اند که نوشیروان از موبدان پرسید که زوال مملکت در چه چیز است؟
گفتند: در سه چیز:
1. در پوشیدن مسائل از سلطان
2. در تربیت مردم فرومایه
3. در ظلم عمال
نوشیروان گفت: به چه دلیل؟
گفتند: چون اخبار مملکت و رعیت از سلطان پوشیده بماند و از دوست و دشمن غافل شود، هرکس هرچه خواهد کند، و چون او بی خبر است انواع فتنه از هر جانب سر زند و مملکت از دست برود.
و دیگر مردم پست و رذل چون تربیت شوند: در جمع کردن مال حریص باشند و به هر کس طمع کنند و اکابر و اشراف نشناسند و حرمت مردم بزرگ را نگاه ندارند و دلهای مردم به سبب این اخلاق رنجیده شود و هر آینه همتها برگمارند تا از وی خلاصی یابند و از این جاست که گفته اند: تنزل الدوله بارتفاع السفله، از عظمت و قدرت دولت کاسته می شود به هر مقداری که افراد فرومایه و پست ترقی کنند.
دیگر چون عمال بر رعیت ستم کنند نیت های آنان با پادشاه بد شود و از زراعت و عمارت زمین ها ملول گردند و عواید و مداخل سلطان کم شود و حقوق لشکر کاسته شده و در مضیقه و فشار واقع شوند و چون زندگی لشکر تأمین نشد، سر از اطاعت و خدمت بر تابند و اگر دشمنی پدید آید از جان و دل در دفع او نکوشند و از این جهت رخنه بر ملک و سلطنت وارد شود.
حسن مصطفوی، مجموعه قصه های شیرین، ص 148، تهران، 1380 هجری قمری